نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ماهی ها چقدر اشتباه می کنند!

قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ می دهند؟

آزمون زندگی ما پر از قلاب هاییست که وقتی اسیر طعمه اش می شویم

                                                    تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند!

حسد، کینه، خشم، لذت، غرور، انزجار، انتقام، ترس، شهوت...

              من اسیر کدامین طعمه شدم؟

خداوندا!

     دانشی عطا فرما تا از کنار این قلاب ها بگذرم که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد. 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:47 | |







 مرد باش
زمین به مرد بودنت نیاز داره ....
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز ...
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ....
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:9 | |







من ، زهره - تو ، ماه شاعر:زهرا علیخانی

دیشب از سکوت و تنهایی

در خلوت خویش

چشم به مهتاب دوختم و زهره

خدا ببخشاد مرا

نظاره گر عشق بازیشان بودم

در دلم حسرت ها زنده شد

غم ها از چشمم روانه شد

زهره ناز می کـــــــــرد

مـــاه می خرید

زهره باد می داد، گیسوان طلایی رنگش

مــاه ، می شد شاد از افسونش

جشن می گرفتند

خوشبختی را در آسمان شب

از من تا زهره شدن راهی نیست

فقط یک حرف است

تــــــــو بیا ماه من باش!!!!

زهــــــــره ات می شوم...

 

pic83_www.jahaniha.com_


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:5 | |







حرف دلت راامروزبزن!

 

اگرامروز گفتی...

 

اسمش"حرف دل"است

 

اگرنگفتی...

 

فردامیشود"درددل"

alt


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:3 | |







شنیدم وقتی که می رفتی ، رد پایت را پاک می کردی !

بی خیال ...

من دنبال دلت بودم

وقتی دلت با من نیست ، برو خوش باش

چه فرقی میکند کجا باشی !

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:28 | |







ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم

نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده..

ماها آدمای بی احساسی نیستیم

ماها بی معرفت و نا مردم نیستیم

یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن

که یه سری بــــاورامون و از بین بـــردن!!


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:27 | |







باد سردی امــــــــد  و  تکه کاغذی را با خود اورد

 

روی کاغــــــــذ نوشته شده بـــــود

 

"من تو را از یاد برده ام"

 

نکنه آن کاغذ تکه ای از دفتر خاطرات تو باشد


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:12 | |







خو گرفته ام

 

ســـخـــت اســــت...

 

اینکه باید فراموشت میکردم

را فراموش کردم...

تو تکراری ترین حضور روزگار منی

و من عجیب به بودن تو ...

از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:8 | |







ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ

یادش بخیر

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
” ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ”
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ،
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ…
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ…


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:7 | |