نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دنیای شاپرک ها هم؛مجازی شده است

کارت پستال درخواستی طراحان

دنیای شاپرک ها هم؛مجازی شده است

به عشق ِ نور می آیند

با شیشه ی اتومبیل تصادف می کنند.

*
تنهایی؛تن های دور و برم

مزارم تشنه ی باغبانیِ توست

دستهایت را بکاری

قد خواهم کشید.

*
ماهی گلوی ِ آسمان را بوسید

ومرگ

حلقومِ او را.


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:19 | |







آرزوی من

آرزوی من
چه در نهان
چه در آشکار
رسیدن به عشقی است
که هیچ وقت
بدون دیگری ،به سرانجام مقصود نرسد.

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:17 | |







ذهنم

ذهنم
پر از سوال است
درگیر درگیر است
راستی
یک سوال دارم
تاوقتی که پیر پیر شوم
با من می مانی؟
2
کنارم بایست که خسته ام
وقتی هستی چشمانت جان تازه ای به روحم میدهند
تو که می دانی فطرتم تنها در کنار تو آرام میگیرد
میرود تا نگاه تو
ناچیز می شود
پس
مگذار بیش تر از این جوانی ام را بی تو خسته زندگی کنم

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:13 | |







شبی چون امشب!

شبی چون امشب!

چه رویایی بود
در کنار تو

أمن،أمن بودی
وهراسی نبود دلم را

از واهمه

دلم یک رویا می خواهد
رویای آن شب پر ستاره را

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:12 | |







روزها از پی هم میگذرند

روزها از پی هم میگذرند
اما!
هنوز روز دیدار نرسیده
ای خوب من!
نمیشود زودتر ازموعدبیایی؟
زودترازلخت شدن گلها
آه چه انتظارسنگینی
زمین می بوسم
تا آسمان دلش بگیرد
سینه بگشاید
بال دهد به منٍ دلتنگ
تا به انتهای رسیدن برسم
وتورا دیدار کنم
********
تو را دوست دارم
همچو شمع که پروانه را
و
تو را میستایم
همانگونه که
پلک چشم را
واشک پلک را
می ستاید

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:9 | |







سخت است فراموشت کنم

کارت پستال درخواستی طراحان

سخت است فراموشت کنم
انگاه که ستاره می خندید
و من غمگین اخرین وداع پرستو رامی نگریستم
دلواپس
چون هوای سرد پاییز
غم را چون رعد در خود می شکستم
ابری نمی بارید
من اما غمگین بودم


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:8 | |







زیباترین اتفاق زندگیم

کارت پستال درخواستی طراحان

زیباترین اتفاق زندگیم
تو بودی
و بی نصیب ترین از تو
خودم
چه پایان تلخی!
خوش به حال فرهاد
تلخ ترین حادثه ی زندگیش نیز
شیرین بود.


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:5 | |







غمگین که میشوی

غمگین که میشوی تو، ز من دور میشوی

بازم تو مثل همیشه مغرور میشوی

غمگین که میشوی، نه نگاهی نه خنده ای

جوری همیشه، تو ولی ناجور میشوی

غمگین که میشوی تو ،فراموش میشوم

از ترس اینکه بری خاموش میشوم

تنها برای اینکه پناهت شوم کمی

مثل همیشه میشوم آغوش میشوم

غمگین که میشوی ،نه کلام و اشاره ای

غمگین که میشوی، نه سلام دوباره ای

غمگین که میشوی تو ،کمی سخت میشود

ماندن در این قلب سراپا اجاره ای

غمگین که میشوی تو، همین میشود همین

لعنت به من ،به تو، دریا، آسمان، زمین

لعنت به من که همیشه ،کوتاه آمدم

پاشو بیا عزیز دلم، غمزده نشین

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:4 | |







رفتی و ز رفتنت زمان غمگین است

کارت پستال درخواستی طراحان

رفتی و ز رفتنت زمان غمگین است

پرپر زدن پرندگان غمگین است.

در گوشهء باغ ما که بلبل می خواند،

بیچاره ز گل های خزان غمگین است.

داغی که به روی زرد مهتاب زده ست،

از مرگ جوانان جهان غمگین است.

واین لاله که داغ سینه اش می بینی،

از قسمت تلخ عاشقان غمگین است.

ابری که به روز ماتمش می بارید،

بر حال غریب قهرمان غمگین است.

بی غم نبود دلی اگر گل نبود،

غم نیز ز مرگ ناگهان غمگین است.


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:3 | |







دل من غمگین است

کارت پستال درخواستی طراحان

دل من غمگین است
دل من غمگین است
دلی که تنهاست
دلی که بی تو ، اسیر غم هاست
دلی شکسته......بی یار و خسته
دلی پر از درد......هی ناله می کرد
از دوری او ....از عشق بی او.....از اینکه دیگر ،رفته است او
دل من غمگین است
دل من غمگین است
دل من می گوید......که چرا می نالد
که چرا هر لحظه ، به سراغت می آید
چونکه تو تنهائی.....چونکه تو زیبائی
نه فقط در ظاهر....باطنا اهورایی
تو فقط عیبی داری...که دل عاشق را ، به حساب نمی آری
چرا دوری از من.... وقتی ،همچو ماهی در آب..... یا که ماه در روز ،غرقی در من؟
تو چرا دوری از من.....تو چرا دوری از من
دل من غمگین است.....دل من غمگین است
دل من غمگین است.......غم من سنگین است.....غم دوری یار .....غمی بس سهمگین است
دل من غمگین است........دل من غمگین است

تا ابد می گریم.....تا ابد می نالم 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:1 | |







خدایاااااااااااااااااا... چرامن؟

کارت پستال درخواستی طراحان

وقتی بغض سنگینی توی گلوته و نمیذاره درست نفس بکشی

وقتی دوست داری چشمات واسه همیشه بسته بشه

وقتی انقدر خسته ای که نای جنگیدن نداری

وقتی دیگه دردی نمونده که لمسش نکرده باشی

 

 

خدایاااااااااااااااااا... چرامن؟

چرا هنگامی که بردردهایم مرهم میگذارم بدتر سرباز میکنن

 

چرا وقتی تازه دارم به نبودنها عادت می کنم ادم جدیدی پیدا میشه

چرا بااینکه با همه ی وجودم رفاقت می کنم هیچ وقت رفیق نمیبینم 
  ....

خدایا یادم دادی همیشه بجنگم یه وقتایی جنگجوی خوبی بودم ولی الان حتی جنگیدن روهم ازیاد بردم
  خدایابهم کمک کن بازم بتونم به خوبی قبل بجنگم

 خدایابه خاطر تمام داده ها و نداده هایت تو را شکر می گویم



[+] نوشته شده توسط حجت در 15:56 | |







خدا ما رو برای هم نمی خواست

کارت پستال درخواستی طراحان

خدا ما رو برای هم نمی خواست  

فقط می خواست همو فهمیده باشیم   

 

بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست  

 

فقط خواست نیم مون رو دیده باشیم!

تموم لحظه های این تب تلخ

خدا از حسرت ما با خبر بود  

خودش ما رو برای هم نمی خواست   

خودت دیدی دعامون بی اثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بی هم

می بینم میری و می بینی میرم   

تا وقتی هستی اما دوری از من   

نه میشه زنده باشم نه بمیره...  

نمیگم دلخور از تقدیرم اما 

تو میدونی چقدر دلگیره این عشق

 

  فقط چون دیر باید میرسیدیم
آره رو دست ما میمیره این عشق


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:49 | |







چقدر حقیرند

 

 


 
 

چقدر حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارندنه اراده ی دوست
 
 
نداشتن نه  
 

لیاقت دوست 
 

داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن 

 

 
با این حال مدام ادعای عشق میکنند
 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:32 | |







کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ

کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ
که من از اینهمه دیوار بدم می آید
دوست دارم به ملاقات سپیدار روم
ولی از مرد تبردار بدم می آید
ای صبا بگذر و از من، به تبر دار بگو

که از این کار تو بسیار بدم میاد

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:39 | |







عشق سه حرفه

کارت پستال درخواستی طراحان

خیلی ها فکر میکنند عشق سه حرفه ....ولی آنها در اشتباهند عشق همش حرفه....


[+] نوشته شده توسط حجت در 1:21 | |







دفتر عشـــق که بسته شـد

دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقــــت بود

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 1:20 | |







بوسه ام را می گذارم پشت در



 

بوسه ام را می گذارم پشت در

 

 

 قهرکردی , قهرکردم , سر به سر

 

 می روی در خلوت تنهایی ات
می روم من هم , به تنهایی سفر 
آه .. اما بی تو , تنها می شوم
بی تو تنها مرد شبها می شوم
بی تو آخر , عشق هم بی معنی است

بی تو من , شکل معما می شوم

 

عشق می دانم که نقطه ضعف نیست
عشق قدرت می دهد , از ضعف نیست
دوستت دارم و می دانم , تو هم

دوستم داری , و این یک حرف , نیست
تق وتق ..... , در را برایم باز کن

تق و تق ....., باشد برایم ناز کن
تق و تق ....., تقریبا این در باز شد
تو بیا , در را تماما باز کن

 

 

 

 

آه می دانستم این را , آشتی ؟
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
خب دگر , این اشک ها را پاک کن

آمدم , حالا تو با من آشتی ؟

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 1:18 | |







هر روز

 

 

هر روز 

شیطان لعنتی خط های ذهن مرا اشغال می كند 

هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ 

آن وقت من اشتباه می كنم و او 

با اشتباه ه های دلم حال می كند. 

دیروز یك فرشته به من می گفت: 

تو گوشی دل خود را بد گذاشتی 

آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ 

آخر چرا جواب ندادی چرا بر نداشتی؟! 

یادش به خیر 

آن روزها مكالمه با خورشید دفترچه های ذهن كوچك من را سرشار خاطره می كرد 

امروز پاره است آن سیم ها كه دلم را تا آسمان مخابره می كرد. 

با من تماس بگیر ، خدایا حتی هزار بار وقتی كه نیستم

لطفا پیام خودت را روی پیام گیر دلم بگذار

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:0 | |







زن بودنت را به رخم نکش

زن بودنت را به رخم نکش


اینجا در میان این همه گرگ های مرد نما


من شانه هایم را برایت کوه کرده ام


تو اشک میریزی و راحت میشوی و من


هر روز بغضم ، پوست می اندازد


آری من مردم


من از سلاله آدمم


و چه زود تاریخ کهنه می شود


من از بهشت برای چه رانده شدم


من حرف خدای خویش را برای چه زمین تهادم


هان


من از بهشت و نعمت هایش گذشتم


تا تو را به آرزوی سیب برسانم


من همان مردم


من همانم که به خاطر وسوسه شیطانیت


پی خروج از بهشت را به تنم مالیدم


من مرد وسوسه های توام


دیگر زنانگی ات را به رخم نکش


سیب گواه همه این مردانگی من است

عکس,عکس داغ,سایت عکس,

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:58 | |







تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم

تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم

همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دارم

قبول کن که گذشته ست کار من از اشک

که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم

تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست

مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم

بخوان و پاک کن واسم خویش را بنویس

به دفتر غزلم هرچه نقطه چین دارم

کسی هنوز عیار ترا نفهمیده ست

منم که از تو به اشعار خود نگین دارم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:57 | |







میخواهم عاشقی را از تو یاد بگیرم

میخواهم عاشقی را از تو یاد بگیرم

 

که چنین بی وقفه در هر زمان و مکانی یادت نمیرود

 

باید عاشقی کنی

کاش من اینگونه عاشق بودم
ای کاش


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:55 | |







به بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت

به بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت
بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من
لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت
آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!
اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت
در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت
پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت
پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا
در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت
شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود
در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت
ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر
صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت
حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت
عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت
بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:19 | |







شنیدم یه روز یکی گفت....

 

شنیدم یه روز یکی گفت....

ماهمیشه موازی می مونیم....

به هم نمی رسیم....

نا امید بود...

ولی یه چیز جالب به گوش کن ....

یه روز دیدم یکی از خط های موازی بد جوری توی کتاب لغت

 دنبال کلمه موازی می گشت...

موازی:دو خط که با فاصله ی ثابت از هم باشند... بابر قانون ریاضی هرگز به هم نمی رسند ....

اینو دیدیه چند لحظه نگاش کرد

کتاب را بست...

خندید...

ازم پرسید...

این تعریف ها رو خودمون درست کردیم نه ؟

 گفتم :اره

گفت :شاید یک روز تعریف رو عوض کردن...

شاید بنویسن...

موازی؟دو خطی که ...بالاخره به هم می رسند...

لبخند زدم...

چقدر امید وار بود...

یادت باشه...

 خودت مهمی ...

اونقدر که حتی می تونی

تعریف های طبیعت  را عوض کنی...

 باور کن...

به یکی  از خط ها گفتم دوست داری دوستت داشته باشم؟

گفت:اره...

گفتم بی توقع باش...

این جوریقشنگ تره...

گفت همیشه همین جوری بودم ...

بی توقع ...

قشنگ فهمیدمش...

اگه این جوری نبودنمی موندم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:12 | |







از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس


این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست


میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم


حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
.
.
.
کاش میشد هیچکس تنها نبود


کاش میشد دیدنت رویا نبود


گفته بودی باتو میمانم ولی


رفتی و گفتی که اینجا جا نبود


سالیان سال تنها مانده ام


شاید این رفتن سزای من نبود


من دعا کردم برای بازگشت


دستهای تو ولی بالا نبود


باز هم گفتی که فردا میرسی


کاش روز دیدنت فردا نبود

 

 

 

کارت پستال های عاشقانه با متن های زیبا

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 18:10 | |







چه بگم به عشقم

 

 

 

 

چه بگم به عشقم؟! به عشقي كه من عشقش نيستم! به عشقي كه نميدونه عشق چيه! به عشقي كه عاشقي رو به مسخره ميگيره! به عشقي كه ميگه عاشق ها دیوونه اند! آري! ديوااااانه!

من اگه ديونه نبودم كه عاشق كسي كه عاشقم نيست نميماندم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:2 | |







می دونست

 

 

می دونست دلم اسیره ولی رفت . می دونست گریم میگیره ولی رفت . می دونست تنهایی سخته می دونست

 

می تونست باهام بمونه نتونست . می دونست دلم شکسته ولی رفت . غم اون تودل نشسته ولی رفت


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:35 | |







حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

اگر بود

آنقدر تنگ در آغوشت میفشردم که با من یکی شوی

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

اگر بود

آنقدر حرفها داشتم که برایت بگویم

آنقدر درد دلها در این قلب خسته هست

که به هیچ کس نمیتوان گفت جز تو

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست 

اگر بود

دستهای مهربانت را برای لحظه ای رها نمیکردم

چشم از چشم مهربانت برای لحظه ای بر نمیداشتم

بودنت را با تمام وجودم حس میکردم

همان گونه که حالا نبودنت را

با تمام وجود حس میکنم

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست 

اگر بود

 حرفها داشتم که برایت بگویم

از رفتن تو 

از ماندن من

از خاطرات به جا مانده تو

از این قلب شکسته من

از درد تنهایی،درد دوری

درد بی تو بودن و تنها نشستن

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

اگر بود

با تو میگفتم،چرا قلبم شکستی

چرا هر چه در امیدواری بود 

به روی قلب تنهایم تو بستی

چرا من را شکستی

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

اگر بود

قیمت این گریه هایم را از تو میستاندم

راستی قیمتش چند است؟

قیمت یک عمر آوارگی و گریه کردن

قیمت یک عمر در حسرت نشستن

قیمت یک عمر عاشق شدن و معشوق ندیدن

قیمت یک عمر اشک و آه و ناله

قیمت یک عمر چشم به در دوختن

قیمت یک عمر سوختن

قیمت تنها نشستن

قیمت در خود شکستن

تو بگو که قیمتش چند است

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست

اگر بود

با تو میگفتم که طوفان سهمگین هجران تو

با نهال جوان و نو پای عشق من چه کرد

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست 

اگر بود

اگر بود 

حیف که دیگر فرصت دیدار نیست;

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 9:31 | |







من و تو هستیم و بینمان فاصله

 

 

 زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله

همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم!

بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند

تو  در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ،

تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ،

تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ،

تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم!

انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند

چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز

در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را

روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ،

امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم

دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم

به انتظارت مینشینم ، انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ،

تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم

 

دلتنگی

[+] نوشته شده توسط حجت در 6:33 | |







چه کسی می گوید که گرانی شده است؟

چه کسی می گوید که گرانی شده است؟

دوره ارزانیست !

دل روبودن ارزان، دل شکستن ارزان، دوستی ارزان است.

دشمنی ها ارزان، چه شرافت ارزان!

تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه نان،

و دروغ ازهمه چیز ارزان تر،

قیمت عشق چقدر کم شده است،

کمتر از آب روان،

و چه تخفیف بزرگی خورده،

قیمت هر انسان...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:32 | |







سلام بهونه قشنگ من

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟ دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه تو رفتی، من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:33 | |







امشب

امشب

خیلی تنهام

خیلی زیاد

پس چرا هیچکس اینجا نیست؟

چرا هیچکی صدامو نمی شنوه؟

چرا

دلم دنبال یه دلیل میگرده.....ولی چیزی نمیفهمه

بغض داره خفم میکنه

کی اهمیت میده

همیشه همین بوده.

تا الان دیگه باید عادت کرده باشم

از وقتی یادمه همیشه همینجوری بوده.

ولی

نمیدونم چرا نمی تونم بهش عادت کنم

به این تنهایی


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:3 | |







روزی خواهد رسید که تمام زندگیم لحظه سکوتم باشد

روزی خواهد رسید که تمام زندگیم لحظه سکوتم باشد

       گذشته در چشمانم مانده است

   صبور می مانم و بی تفاوت می گذرم

            بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و با آسمانی گرفته

  آسمان پربار چشمانم

برای کنار هم گذاشتن واژه ها

 دست قلمم بیش از آنچه فکر کنی خالی است

و بیش از آنچه فکر کنی به نوشتن مجبورم

  شاید این هم خاصیت داشتن این صفحه مجازیست

حالا اما اندیشه ای نیست برای به واژه آوردن

 سوختن در ماورای یک نگاه


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:1 | |







بسوزان همه برگهای ریخته ام را...

 

بسوزان همه برگهای ریخته ام را...

 

 برگ برگ خاطراتم را بسوزان

 

 نام های حک شده را

 یادگاری ها را بسوزان

 بسوزان مرااااااااااااااااااااااا......

اینجا زمین است،رسم آدمها عجیب...

 اینجا گم که بشوی

  به جای این که دنبالت بگردند فراموشت میکنند

 اینجا باید

 فقط برای دیگران نفس بکشی

 نوشتن از تو برای منی که اسیر جملات کوتاه و تکراری ام سخت است

من از لحن نگاهت خسته ام

و از بازی بی احساس دستانت

 و از سرود بی آهنگ لبت

    چرا دفترم پر شد از شعر غم انگیز سکوت؟؟!

         بگذار بغض چشمانم معنی رفتن را درک کند

      من خسته ام از تکرار نبودن ها

             تکرار میشوی در من و قلبم خالی از یاد

        خالی از یاد پولک سبز خاطرات

     بگذار تاریک باشم

          بیا عادت کنیم به رفتن

       سهم ما ماندن و از درد سوختن نیست

   من حتی به رد پای جا مانده از تو روی برفها هم شک دارم

       چقدر سخت است که باور کنی تو آن نیستی

     همه فکر می کنند که تو هستی،نفس میکشی،زندگی میکنی

           ولی خودت میدانی که روحت یخ زده است

              در مقابل فریاد ها فقط سکوت میکنی

         چون میخواهی خودت را فراموش کنی

  سکوت میکنم

 تو هر آنچه میخواهی فریاد بزن


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:58 | |