نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





باز با " باران " قدم زدی ؟

 

هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . .

همدم خوبی نیست برای درد هافقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میكنــــــد . .


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:1 | |







مـن اگـه مـينويسم واسـه ي خـــودمه

واسـه ي بـغض هـاي تـکـراري

واسـه ي کـلمه هايــي کـه روي کـاغـذ جـــون مـيگيرن

نـه واسـه تــو کـه از حـرفام هـيچي نـمـيفـهمي..!

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:49 | |







خاطرات نه سر دارند و نه ته..

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند..

میرسند گاهی وسط یک فکر..

گاهی وسط یک خیابان..

سردت میکنند..

داغت میکنند..

رگ خوابت را بلدند..

زمینت می زنند..

خاطرات تمام نمیشوند..

تمامت میکنند...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:3 | |







چقدسخته

چقدسخته.......توی این دنیای بی رحم. 

باکسی نباشی ولی همه فکرکنن

باهزار نفری


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:57 | |







مي دونم حالت خوبه و خيلي رو به راهي
مي دونم بي دغدغه فكري و دل شوره داري
روزا رو سپري مي كني و شدي بي خيال ما
ميگي امثال من خيلي دوروبرت زياده ها؟
كاش از همون اول اين دل ازت خسته مي شد
كه حالا نتوني تو روم بگيري دست پيشو
به هر دري كه زدم رو بهم بسته مي شد
چقدر دلم به دست تو شكسته مي شد
خوش به حالت چقده دلت قرصه و
صدمه نمي زنه اصلا بهت غصه و
بغض من باعث ميشه نيشت باز شه
تو دوست داري كه يكي ديگه پيشت باشه؟
يكي كه تو زندگيت مثل يه پادو باشه
يكي كه فكر تو فقط پيش كادو هاشه
يكي كه هركاري كنه بهت سرويس بده
مهمم نيست اين كه فقط با تو باشه
بديات خوبياتو از يادم برد
چه شبايي كه از دوري تو سخت خوابم برد
كاراي زشتت آبرومو جلو عالم برد
چه ضربه هايي از تو اين دل سادم خورد
تو هم يه ذره دلت تنگ من بود كاشكي
تويي كه ادعا مي كردي منو دوست داشتي
تويي كه ميگفتي قلبت بي من ميشه پاره
تويي كه مي مردي واسه ي من بي اشاره
حالا خيلي سخته تو رو خودم طاغت
بودنمو نداري بي من زندگي راحته؟
مي دونم انقده سرت شلوغه كه بعد يكي دو ماه
اگه الان بت زنگ بزنم جا بله بگي شما
يني اين يارو انقده به درد بخوره 
كه باعث شده حال تو ازم بهم بخوره
از مني كه همه جوره باتو بودم
مني كه به دور از حاشيه باهاتو بودم
كاشكي هيش وخ تو زندگيم اين مسيرو نداشتم
من بدبخت كه جز تو هيچ كسي رو نداشتم
گذاشتي رفتي دلم غمگينه كاشكي
توهم واسه ادامه دوستيمون انگيزه داشتي
بديات خوبياتو از يادم برد
چه شبايي كه از دوري تو سخت خوابم برد
كاراي زشتت آبرومو جلو عالم برد
چه ضربه هايي از تو اين دل سادم خورد
ديگه نمي خوام الكي كنم سخت گيري
ولي توهم يكي مثل باقي وقت گيري
دم از عشق ميزني و ميگي دوسش داريو
وقتي بااوني به كس ديگه نخ ميدي


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:11 | |







 

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل  و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه 

عاشق مهربانی تو ام ؛

برای  من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:54 | |







آیینه

آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ 

خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است 

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . 

آیینه به سادگیم خندید و گفت : 

احساس پاک، تو را زنجیر کرده است 

گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی 

گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است 

در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!!

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است 

راست گفت آیینه که منتظر نباش،

 

او برای همیشه دیر کرده است


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:12 | |







امروز رفت

امروز رفت دیگه واقعا رفت کیبورد زیر دستم خیــــس شده

چشمام تار میبینه نمیدونم دارم چی مینویسم

نمیدونم چـــــــرا دعاهام بالا نرفت شاید

میون منا خدا یه دره قفلیه که هنوز کلیدشا بدست نیوردم

ازم خواست ازدواج کنم هه مسخــــــره است نههههههه؟؟؟؟

صبر میکنم تا اخر امسال ...

بازم مثل قبل صبوری میکنم صبــــر صبـــر صبـــر

خدایا با اینکه جوابما ندادی ولی بازم میسپارمش دست تو

همه ی این اتفاقا بخاطر تو بود ........ لعنتی

اگه به عشقش ایمان میوردی الان پیشت بود

اصلا زنده موندنت اشتباهه من بدبختش کردم ...

خدایا اخه این چه عشقیه خســـتم خیلی خستــه

کاش میذاشتی بیام پیشت 6ساله که زندگی واسم

بد رقم میزنه طاقت اتفاقه بدی را ندارم خــــــــدا کمکم کن...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:8 | |







سيب سرخم


جز تو دستان كسی شور در این ساز نزد


هيچ كس پنجه بر اين چنگ خوش آواز نزد

 

 

دست برداشتن از خاك پريدن می‌خواست


هيچ كس جز تو چنين دست به پرواز نزد

 

 

نيست نزديكتر از تو به من اما بايد


چای نوشيد و زبان بست و دم از راز نزد

 

 

او كه لب بست و دم از راز نزد می‌شكند


هيچ كس سنگ بر آن پنجره‌ی باز نزد

 

 

قسمت از اول خط ساز مخالف می‌زد


درد اين است به ميل دل من ساز نزد

 

 

سيب ممنوعه‌ترين ميوه‌ی دنيای شماست


سيب سرخم كه كسی بر تن من گاز نزد

 

بخت از پشت درِ خانه‌ی من رد شده است


شايد اين بار كسی در بزند... باز نزد


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:3 | |







بیشتر آدمای بی احساس امروز احساساتی ترین آدمای دیروزن  

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:15 | |







دلم شـــــــور

دلم شـــــــور نگـــــــاهی را میزد که اکنون در نگاه دیگـــــری خیـــره اســـــــت.
گوش هایم گــــــــرم صدایی بود که اکنــــــــون آرامش بخـــــش سمع دیگری است


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:11 | |







شکستم

شاید اگه بدونم دیگه منتظر نمونم که عقربه های ساعت بودنمو

محکوم کنن


منم میرم


همونطور که از یادت رفتم


میرم تا دیگه سنگینیه بغضامو تو گلوم تحمل نکنم


تا اون همه خاطره رو به دوش نکشم . شکستم زیر این خاطره ه

 

ا


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:34 | |







فراموشی

در خاطری که تو هستی دیگران محکومند به

 

فراموشی این را به همه بگو

 

به نام انکه اشک را افرید تا سرزمین عشق اتش نگیرد.

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:54 | |







من از تو راه برگشتی ندارم


من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیامو گرفتی

 

تمام جاده ها رودوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی

 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

 

مسیر جاده بازه روبم اما برای دل بریدن از تو دیره

 

کسی که رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نمیره

 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

 

خودم گفتم یه راه رفتنی هست خودم گفتم ولی باور نکردم

دارم می رم که تو فکرم بمونی دارم میرم دعا کن برنگردم

بغض راه گـــلویم را میگیرد ..,پیام کوتاه پیام تکیه کردن تنهایی تنهایم تنها تفرت بغض راه گلویم را میگیرد این روز ها اس ام اس های غمگین اس ام اس های عاشقانه اس ام اس های زیبا اس ام اس تنهای اس ام اس احساسی اس ام اس احساس آدم دلتنگ


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:27 | |







آتش می گیرم.

یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم!

مثل آتش زیر خاکستر می ماند...

حساب از دستم در رفته...

چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم....؟؟

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:45 | |







"دیر شدن "

یک روز من سکوت خواهم کرد !
تو آن روز ،
برای اولین بار ،
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:42 | |







برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...

برای تویی که قلبم منزلگه عشق توست...

برای تویی که احساساتم ار آن وجود نازنین توست...

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد ...

برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است ...

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی ...

برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی ...

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

برای تویی که سکوتت سخت ترین شکنجه من است ...

برای تویی که قلبت پاک است ...


برای تویی که در عشق ؛ قلبت بی باک است ...

برای تویی که عشقت معنای بودنم است ...

برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است ...

برای تویی که آرزوهایت آرزوهایم است ...


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:8 | |







نگارستانِ غم(سهراب سپهری)

سهراب سپهری sohrab sepehri

دانه در این خاک بی نم، شورِ روییدن ندارد
ابر این صحرا مگر آهنگ باریدن ندارد



یک نفس سرمست بودن نمی خواهم که این گل

زیرِ رنگ آلوده ی زهر است و بوییدن ندارد

آب و رنگِ این چمن، از اشک پیدا آمد و خون
در بساطی این چنین، ای غنچه خندیدن ندارد

با نسیمِ غم دمد هر سبزه در صحرای عالم
هر طرف ای چشمِ بی آرام گر دیدن ندارد

چند زیر آسمان آواز تنهایی برآری
در دلِ گنبد، صدا جز نقشِ پیچیدن ندارد

در جهان نقش تماشا را زِ دل شستم که دیدم
پرده ای در این نگارستانِ غم دیدن ندارد.


[+] نوشته شده توسط حجت در 14:50 | |







گرفته دلم

گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،  

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

هیچ غمی در قلبم ننشسته باشد ، اگر اشک از چشمانم میریخت یکی مثل تو در کنارم نشسته باشد ،

تا پاک کند اشکهایم را ، تا زیبا کند لحظه هایمان را...

گرفته دلم ، کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت ،

تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت ، تا تو را در میان بگیرم ، تا همانجا در آغوشت  

برایت بمیرم...

نیستی و من حتی در حسرت آغوش سرد توام ، نیستی و من حتی منتظر  

بهانه های توام

کاش بودی و حتی به دلخوشی های پوچت نیز راضی بودم ،

من مثل قطره بارانی ام که در کویر خشک دلت عذاب میکشد،طعم تلخ بی محبتی ها را میچشد


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:47 | |







میدانم تو نیز حال مرا داری

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری

میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی...

من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،

تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه

شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایمان

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،

تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی

کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،

آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،

آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند

مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم

امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،

دوای دردم تویی که اینجا نیستی ، تویی که در غم انتظارم نشسته ای ،

میدانم مثل من از این انتظار خسته ای ، میدانم مثل من دلشکسته ای

آرام میگذارم روی هم چشمهای خیسم را ، میشنوم صدای تپشهای قلبت را ،  

حس میکنم گرمی نفسهایت را ...

و این یک راز است ، تو آنجایی ، دلت با من است ،

من اینجا هستم و میدانم خیالت از همه چیز راحت است

از این دنیا ، در میان این لحظه ها ، تنها غمی که در دلم نشسته ،

این است که فاصله،همه درها را بر رویمان بسته

ایکون های دخترانه


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:45 | |







نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن

نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ،

نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن

نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم

بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم

بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا...

تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم

شکست بال مرا برای پرواز ، سوزاند دلم را ، من مانده ام و یک عالمه نیاز

نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم

نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم...

نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید

پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت

این همان نیمه گمشده من است ؟

پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد

یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده

مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود ،

همه چیز را شکسته بود، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود

دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی

با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم ،

جانم به درد آمد و روحم در عذاب ، لعنت بر آن احساس ناب ،

alt


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:43 | |







هوای سرد دلها

هوای سرد دلها ، در آغوش گرم عشقها!

 

با دلی نا امید از همه چیز ، با لبی خشکیده از یک چیز و این حادثه ی ناچیز

این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است ،

خیالش از همه چیز آسوده است اما

دلش در خیالات باطل به خواب رفته است!

هم خواب و هم بیداری ! خواب و بیداری اش مثل هم است ،

 

تمام فکرش پیش دل است ، تمام ذکرش آه غم است ، تمام حرفها کلام آخر است  

قفسی به وسعت یک دنیا ، بی اعتقاد از همه چیز ، در دل او خدایی نیست

از اینکه تنهاست ، تنهاتر است ،

 

آن گرگ گرسنه از او عاشقتر است ، این خاک آلوده نیز از دلش پاکتر است

فرار از عشق، گریز از انتظار ، نه معتقد است به فردا ،

نه دل بسته است به دیروز، انگار امروز برایش روز آخر است

اگر دستش به غنچه ای برسد ، خشک میشود ،

اگر به گلی خیره شود ، آن گل پر پر میشود،

اگر به چشمه ای برسد کویر همراه او میشود

و این سرنوشت او  نیست ، این خواسته ی اوست

به کجا میروی ، با این دل شکسته به کجا مینگری ،

نه دستی است که دستهایش را بگیرد ،

نه چشمی است که با دلسوزی او را ببیند !

 

چون دلی سوخته تر از قلب او نیست،

آنقدر حقیر است که از نزدیک هم وجودش را نمیتوان دید

این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است

بمان و به امید گذشته ها بنشین ،

تو که فردا را نمیبینی ، همه روزهایت مثل هم است

alt


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:39 | |







مدتی است

مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته ،

هنوز قطره هایی از اشکهای  آن روزها بر چشمانم نشسته ،

حالم بهتر نیست از این دل خسته ...

نمیدانم کیستی ، غریبه ای یا آشنایی ، تنها میدانم تو برای دلم یک بی وفایی

نه به فکرت هستم نه در حال فراموش کردنت ، شاید دلم باشد در حال یاد کردنت

یاد میکند از تویی که از یاد برده ای مرا ، از یاد برده ای حتی بی وفایی ات را ،

از یاد برده ای یاد مرا ، سوزانده ای همه خاطره ها را ...

مدتیست از آخرین دیدارمان گذشته ، هنوز سرنوشت همه درها را بر رویمان نبسته ،

تا دلم ببیند لحظه رفتنت را ، تا دلم از یاد نبرد که چگونه پشت کردی

به من و با دل سنگت تنهایم گذاشتی و رفتی

آه این دل ،حسرت روزهای با تو بودن است ،

حسرت روزهایی که چه عاشقانه دوستت داشتم ،

برایت میمردم ، و تو نیز بی رحمانه مرا جا گذاشتی

آه این دل ، آخرین نفسهایی است که از عشق تو میکشم ،

آخرین هوایی است که از عشق تو جا مانده و

آخرین لحظه هاییست که یاد تو را در دلم تحمل میکنم...

من که هر چه میخواهم فراموشت کنم نمیتوانم ،

کاش مثل تو میتوانستم آنطور فراموش کنم که حتی نام عشق گذشته ات را نیز به یاد نداری ...

آنگونه که تو مرا شکستی ، هر سنگدل دیگری بود پشت سرش را هم نگاهی میکرد ،

که حتی لحظه پرپر شدن آن دلشکسته را ببیند ،

تو که مرا شکستی دیگر نگاه نکردی به پشت سرت ،

راه خودت را رفتی و من هم گفتم این دل شکسته ام فدای سرت ...

آه این دل به سردی آن لحظه هایی است که گذشته،  

اما یادش در قلبم یخ بسته است


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:37 | |







خداحافظ ...خداحافظ ... خداحافظ ...


بهم گفتی خداحافظ ، تورو دیگه نمیخوامت

 

بهت قول میدم از امروز ، دیگه هیچوقت نمیپامت


 

بهم گفتی تو این روزا ،  ازت من میگذرم آسون



 

ببین ذرات عشقم رو ، همه حل شد تویِ بارون



 

خداحافظ چه آسون بود، چشات امشب چه آروم بود

 

ولی انگار که عشق من ، مثل جغد رویِ  بوم بود

 

خداحافظ  ...خداحافظ ... خداحافظ  ...

 


 

دیگه عشقو نمیفهمم ، دیگه خون تو رگام خشکید

 

بگو چشمای غمگینت، چرا از عشق من ترسید

 

خداحافظ عزیز دل، برو دل کندن آسونه

 

دل خوش باور و تنهام ، از این بازی دلش خونه

 

خداحافظ چه آسون بود ، چشات امشب چه آروم بود


 

ولی انگار که عشق من ، مثل جغد رویِ بوم بود



[+] نوشته شده توسط حجت در 12:8 | |







دست آنهاست

 برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی. 

نترس ای گردوی کوچک.

انچه چه سیاه میشود روی تو نیست دست آنهاست


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:5 | |







آخر فراموش ميشوم ...

آخر فراموش ميشوم ...

از يادها ، از خاطرات ، از عشقها ، از روزها ، از شبها  

ديگر كسي حتي ، سراغي از من نخواهد گرفت 

انگار اصلاً وجود نداشته ام و مي آيد آن روز و

 چقدر نزديك است

خدافظ

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:58 | |







هنگامی که به دنیا می آیی همه می خندند در حالی که تو می گریی ،پس ای عزیز زندگیت را چنان بگذران که در روز مرگ در حالی که همه می گریند  و تو تنها کسی باشی که می خندی .


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:36 | |







تو را دوست مـــــــــــــــــیدارم ...

چه فرق مى کند که چــرا !؟

یا از چـــــــــــــــــــــــه وقــــــــــت ... !

یا چـــــــــــــــــــــــــــطـور شـد کــــــــــه ... !

چه فـــــــــرق مــــــــــــــــیکند ؟!

وقتى تو بــــــــایـد باور کنى ... که نـــــــــمى کنى  !

و من بـــــــــــایـد فـرامـوش کنم ... که نـــــــــــــــمى کنم .

 

آپلود عکس رایگان و دائمی


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:27 | |