نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





  هر چقدر هم که ضعيف باشی


  گاهی اوقات


  می توانی تکیه گاه باشی

هر چقدر هم که ضعيف باشی گاهی اوقات می توانی تکیه گاه باشی


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:34 | |







هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت رانمی فهمد گریان نکن،

 

قلبت را خالی نگه دار اگرهم خواستی روزی کسی را در قلبت جا دهی

 

سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و

کمتر ازخدایم دوستت دارمزیراکه به خدا اعتماد دارم و به تو نیاز دارم


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:31 | |







سکوت عجیبی دارد اینجا تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و نوشته هایم که … با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟ دلم برایت تنگ می شود وقتی می خواهمت وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی است دیوانه ام می کند گاهی … می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین … کاش اینجا بودی درست روبروی من! سکوت می کردیم و در آن سکوت من جرعه جرعه از شهد نگاهت سیراب می شدم کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند کاش می دانستی دلم…


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:37 | |







وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر،

هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم تر

‌تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

                                                             دکتر شریعتی


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:29 | |







یک مترسک ساخته ام

عطر همیشگی اش را به تنش زده ام

گوشه ی اتاقم ایستاده

درست مثل اوست

فقط روزی هزار بار

مرا از رفتنش نمی ترساند


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:17 | |







سلام

 

سلام

بگو سرگرم چی بودی

که انقدر ساکت و سردی

خودت آرامشم بودی خودت دلواپسم کردی

ته قلبت هنوز باید

یه احساسی به من باشه

چقدر باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه

تو روز و روزگار من

بی تو روزای شادی نیست

تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست

سلام ای ناله ی بارون

سلام ای چشمای گریون

سلام روزای تلخ من

هنوزم دوسش دارم

سلام ای بغض تو سینه

سلام ای آه آیینه

سلام شب های دل کندن

هنوزم دوسش دارم

نمیدونی تو این روزا چقدر حالم پریشونه

دلم با رفتنت تنگ و دلم با بودنت خونه

خراب حال من بی تو

نمیتونم که بهتر شم

تو دستای تو گل کردم

بذار با گریه پر پر شم

یه بی نشونم تو این خزون

یه بی نشونم تو این خزون

منو از خودت بدون

یه بی نشونم تو این خزون

یه بی قرارم یه نیمه جون

منو از خودت بدون

منو از خودت بدون

سلام ای ناله ی بارون

سلام ای چشمای گریون

سلام روزای تلخ من

هنوزم دوسش دارم

سلام ای بغض تو سینه

سلام ای آه آیینه

سلام شب های دل کندن

هنوزم دوسش دارم


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:11 | |







 

دل بستن به کلاغی که دل دارد بهتر از دل بستن به طاووسیس که فقط زیباست


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:9 | |







خیلی دیره ؛

وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود ،

بیشتر از همه دوستت داشت ،

ولی ….

تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:0 | |







محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم

 

  

 

آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام

 

  

 

برایت به زمین بکوبم …

 

 

 

احساس من قیمتی داشت که تو

 

  

برای پرداخت آن فقیر بودی


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:18 | |







گذشته های دور را خواهم بخشید...


زیرا همچون کفشهای کودکیم نه تنها برایم کوچکند..


بلکه با انها برای برداشتن گامهای بلند عاجزم..

Photo: ‎وقتی رفت ...گفتم: سرنوشت من چه خواهد شد؟گفت: تو را هم می برمگفتم: کجا؟گفت: ... از یادم .....‎

[+] نوشته شده توسط حجت در 20:14 | |







 

دوستت دارم ” را برای هر دویمان فرستادی ،

 

هم من ، هم او ، خیانت میکردی یا عدالت ؟

000da397a9a61ac6fcf2923f6d607154_500.jpg


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:11 | |







فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:9 | |







 

آدمهــایی که ایـن جملـــه رو می شنـود

خوشبخت تــریـטּ آدمــها هستنـــد:

"عیب ندآره بآ هم دُرستش می کُنیم


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:5 | |







همیشه باید کسی باشد

 

               تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد...

 

                   جزایی بالاتر از این نیست،به کسی که

                      قسمت تو نیست،دلـــ ببندی


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:25 | |







عادت ميکنم

عادت ميکنم به نبودنت اما فراموش نه....!!

عادت ميکنم به داشتن چيزي و سپس نداشتنش...

به بودن چيزي و سپس نبودنش...

تنها عادت ميکنم...

اما فراموش نه!!

شبها زير دوش آب سرد رها ميکنم بغض زخم هايم را

درحالي که همه ميگويند...

خوش به حالش!!!

چه زود فراموش ميکند...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:14 | |







کم طاقتی عادت آن روزهایت بود ...

 

این روزها برای گرفتن خبری از من

 

 عجیب صبور شده ای


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:9 | |







بعضی از سختی ها نه آدمو قوی میکنه 

نه آب دیده 

فقط فرسودش میکنه


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:8 | |







همــــدردهــا

دردهـا فـرامـوش خــواهنـد شـد امــــــا

   همــــدردهــا هــــــرگـــــز

Jenna pietersen fashion model Wallpapers Pictures Photos Images


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:6 | |







عشق من

مات شدم از رفتنت

هیچ میز شطرنجی هم نبود

این وسط فقط یک دل بود

که دیگر نیست

اما من هنوز منتظر بازگشتت هستم

عشق من

 

 

پسر و دختر کنار هم 98لاو

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:2 | |







باور

آرام چشم هایت را ببند ...

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...

یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد

...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:0 | |







رفتار من عادی است

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هرکس مرا می‌بیند

از دور می‌گوید:

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری!

اما

من مثل هر روزم

با آن نشانیهای ساده

و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها

حس می کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس می‌کنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

Photo: ‎از عجایب عشق است که
تنها آغوش همانی آرامت می کند
که دلت را به آتش کشیده است...
<3
ÑĪКД.DANBO‎


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:52 | |







من زخم های بی نظیری به تن دارم


اما تو مهربان ترینشان بودی


عمیق ترینشان


عزیز ترینشان


بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ

کدامشان به پای تو نرسیدند


عشق من…خنجرت کولاک کرد


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:43 | |








[+] نوشته شده توسط حجت در 12:41 | |







راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست


آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست


هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود


در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:40 | |







خـــــــدا قسمــتِ داشتـنـــــت را ,
از مــــــن گـرفـــــــت ...
شـایـــــــــــد ...!
کســـــی " تــــــو را " 
بیشتــــــر از مــــــن دعــــــا کــــــرده بـــــــود


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:37 | |







میخواهمتــــــــــــــــــــ…

میخواهمتــــــــــــــــــــ…

ولــــی…

دوری…

خیلی خیلی دور

نه دستم به دستانـــــــت میرسد

نه چشمانم به نگاهتـــــــــــــــــ


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:29 | |







پرواز کردن

دلم برای مهاجرات پرندگان تنگه دلم برای پرواز کردن

تنگه کاش می تونستم پرواز کردنو دوباره

یادبگیرم


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:17 | |







شاید بهتر بود

شاید بهتر بود که تورو تو جادی زندگی ندیده بودم شاید

بهتر بود که قبل دیدن دستات تو دسته یه غریبه مرده

بودم شاید بتونم بی تو زنده بمانم


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:14 | |







خدايا...


خدايا...

مي ترسم از اينکه به گناه کاري که نفسم آنرا صحيح مي خواند و دلم از آن مي ترسد و عقلم به آن شک دارد، در آتش بي مهري ات بسوزم.

خدايا... 
مي دانم تمام لحظه هايم با توست. مي دانم تنها تويي که مرا فراموش نمي کني. مي دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز مي گويي برگرد. مي دانم؛ همه اينها را مي دانم، ولي نمي دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سويي مي کشد و عقلم حرفي ديگر مي زند و دلم در اين ميانه مانده. 
خدايا... 
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهي که بهترين است. 
خدايا... 
مي دانم تو هميشه با مني ، ولي تنهايم مگذار؛ يا شايد بهتر باشد بگويم: نگذار تنهايت بگذارم. 
خداوندا.. 
من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان، 
من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم. 
خداوندا... 
من از دوستان بي مقدار، من از همرهان بي احساس، 
من از نارفيقي هاي اين دنيا مي ترسم. 
خداوندا... 
من از احساس بيهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن، 
من از ماندن چون مرداب مي ترسم. 
خداوندا... 
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور يا نزديک مي ترسم. 
خداوندا... 
. من از ماندن مي ترسم 
خداوندا... 
من از رفتن مي ترسم 
خداوندا... 
من از خود نيز مي ترسم 
خداوندا... 
پناهم ده..


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:9 | |







پرنده ای که رفت، بگذار بــــرود . . .

هــوای ســرد بــهــانــه است .

هــوای دیــگــری در ســر دارد .


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:59 | |







کَم می آوری ..........

  همیشه نمی توان زد به بی خیالی و گفت :

 

 

تنها آمَده اَم ؛ تنها می روم ....

 

 

یک وقت هایی ،شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ....

 

 

کَم می آوری ..........

 

 

دل وامانده اَم  یک نَفَر را می خواهد


[+] نوشته شده توسط حجت در 8:47 | |