نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

 

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

 

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،

 

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،

 

و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.

 

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،

 

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:39 | |







اگر از عشق میشه قصه نوشت


                          اگر از عشق میشه قصه نوشت

 

 

 

 

میشه:

 

 
       از عشق توگفت!

 

 

 

میشه:

 

 

                                                                                       با ستاره های قلب ت مغرب نو مشرق نو بر پا کرد.

 

 

میشه:

 

 

 

       از برق نگات خورشیدوخاکستر کرد

 

 

 

میشه:

 

 

 

      از گندی های روی زلفت یه عالم شعرنوشت

 

 

                                                                                                                   آره از عشق تو دیوانگی هم عالمی داره

 

        آره از عشق تو مردن داره

db4wxk0r8peyz5jgsa9x.jpg


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:35 | |







میلیونها حرف برا گفتن دارم

zpfdsiwewoprgvm6cwvs.jpg


میلیونها حرف برا گفتن دارم

 

 

هرگز نمیخوام این روزها به پایان برسه

 

 

 

هرگز آسمان رو اینقد آبی ندیده بودم

 

 

 

همه چیز شفاف و تازه ست

 

شادی فقط با تو بودن در آفتاب است


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:34 | |







نمی دونم نازنینم که کدم حرفم تو را آزرد

a36pltuimpj5zo1jyj36.jpg

 

 

 

نمی دونم نازنینم که کدم حرفم تو را آزرد

 

یا کدوم ترانه من تو را مثل گلی پژمرد

 

نمی دونم نمیدونم که چی گفتم که تو شنیدی

 

چه خطایی سر زد از من که تو از من دل بریدی

 

اگه روزی تو نباشی   بین ما راهی نباشه

 

نمی دونم کی میتونه که برام مثل تو باشه

 

اگه روزی تو نباشی   یا بری از من جدا شی

نمی دونم تو میتونی عاشقی دوباره باشی


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:30 | |







من از نهایت شب حرف میزنم

من از نهایت شب حرف میزنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف میزنم

اگر به خانه ی من آمدی برای من

ای مهربان چراغ بیاور

و یک دریچه که از ان

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:27 | |







دیده ام سوی دیار تو و در کف تو

 

دیده ام سوی دیار تو و در کف تو
از تو دیگر نه پیامی نه نشانی
نه به ره پرتو مهتاب امیدی
نه به دل سایه ای از راز نهانی
دشت تف کرده و بر خویش ندیده
نم نم بوسه
باران بهاران
جاده ای گم شده در دامن ظلمت
خالی از ضربه پاهای سواران
تو به کس مهر نبندی مگر آن دم
که ز خود رفته در آغوش تو باشد
لیک چون حلقه بازو بگشایی
نیک دانم که فراموش تو باشد
کیست آن کس که ترا برق نگاهش
می کشد سوخته لب در خم راهی ؟
یا در آن خلوت
جادویی خامش
دستش افروخته فانوس گناهی
تو به من دل نسپردی که چو آتش
پیکرت را زعطش سوخته بودم
من که در مکتب رویایی زهره
رسم افسونگری آموخته بودم
بر تو چون ساحل آغوش گشودم
در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی نه پیامی نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم
ز آنکه دیگر تو نه آنی تو نه آنی

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:51 | |







آرزویی است مرا در دل

آرزویی است مرا در دل
که روان سوزد و جان کاهد
هر دم آن مرد هوسران را
با غم و اشک و فغان خواهد
بخدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
سوختم از غم و کی باشد
غم من مایه آزارش
شب در اعماق سیاهی ها
مه چو در هاله راز اید
نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده باز اید
سایه ای تا که به در افتد
من هراسان بدوم بر در
چون شتابان گذرد سایه
خیره گردم به در دیگر
همه شب در دل این بستر
جانم آن گمشده را جوید
زین همه کوشش بی حاصل
عقل سرگشته به من گوید
زن بدبخت دل افسرده
ببر از یاد دمی او را
این خطا بود که ره دادی
به دل آن عاشق بد خو را
آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
 بس کن او یار دگر دارد
لیکن این قصه که میگوید
کی به نرمی رودم در گوش
نشود هیچ ز افسونش
آتش حسرت من خاموش
میروم تا که عیان سازم
راز این خواهش سوزان را
نتوانم که برم از یاد
هرگز آن مرد هوسران را
شمع ‚ ای شمع چه میخندی ؟
به شب تیره خاموشم
بخدا مردم از این حسرت
که چرا نیست ...

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:50 | |







ای دل آشیانه ی کیستی؟


ای دل آشیانه ی کیستی؟

که چنین رمیده حالی و بامن غریب،

دمی آرام گیر


که شب در پیش است

و

شمعی نمی سوزد      ...


 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:49 | |







دلتنگ نگشته ام

دلتنگ نگشته ام

دل شکسته ام

و گمگشته در خیال

غرق خواهم شد

میدانم.........

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:48 | |







تا تو رفتی

 

 

تا تو رفتی اين دل من بی تو تنها مانده است

 

آتشی زين کاروان رفته بر جا مانده است

 

روزها بگذشت و من در شوق ديدارم هنوز

 

منتظر چشمم به بازيهای فردا مانده است

 

طاقت بار فراقت بيش از اينم مشکل است

 

همتی کاين رهرو کوی وفا وا مانده است

 

روز و شبها با خيالت گفتگوها کرده ام

 

زنده مجنون با اميد عشق ليلا مانده است

 

شوق ديدار تو بر اين دل تسلی ميدهد

 

زين سبب در اين مصيبتها شکيبا مانده است

 

در ميان بحر غمها زورق قلبم شکست

 

قايق بشکسته سرگردان به دريا مانده است

 

سهم من از گردش دور زمان شادی نبود

 

بار سنگينی ز ناکامی و غمها مانده است

 

کاش بودی و ميديدی چه دردی ميکشم

 

ای طبيب من ؛ مريضت بی مداوا مانده است

 

همیشه چشم انتظارت هستم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:47 | |








این روزها دلم زیاد هوای تو میکند

شیرین من،فرهاد هوای تو میکند

همه ی ثانیه ها و دقیقه ها

همین که خاطرت می آید به یاد هوای تو میکند

تو آهوی رمیده و مهجور قلب منی

چو صید تو باشی صیاد هوای تو میکند

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:45 | |







سنگدل

جداییمان هیچ کدام از تشریفاتِ آشناییمان را نداشت.

فقط تو رفتی و من . . .

سعی کردم سنگدل باشم !

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:44 | |







بر پرده های در هم امیال سر کشم

بر پرده های در هم امیال سر کشم
نقش عجیب چهره یک ناشناس بود
نقشی ز چهره یی که چو می جستمش به شوق
پیوسته میرمید و به من رخ نمی نمود
یک شب نگاه خسته مردی بروی من
لغزید و سست گشت و همانجا خموش ماند
تا خواستم که بگسلم این رشته نگاه
قلبم تپید و باز مرا سوی او کشاند
نو مید و خسته بودم از آن جستجوی خویش
با ناز خنده کردم و گفتم بیا بیا
راهی دراز بود و شب عشرتی به پیش
نالید عقل و گفت کجا می روی کجا
راهی دراز بود و دریغا میان راه
آن مرد ناله کرد که پایان ره کجاست
چون دیدگان خسته من خیره شد بر او
دیدم که می شتابد و زنجیرش به پاست
زنجیرش بپاست چرا ای خدای من ؟
دستی بکشتزار دلم تخم درد ریخت
اشکی دوید و زمزمه کردم میان اشک
زنجیرش بپاست که نتوانمش گسیخت
شب بود و آن نگاه پر از درد می زدود
از دیدگان خسته من نقش خواب را
لب بر لبش نهادم و نالیدم از غرور
کای مرد ناشناس بنوش این شراب را
آری بنوش و هیچ مگو کاندر این میان
در دل ز شور عشق تو سوزنده آذریست
ره بسته در قفای من اما دریغ و درد
پای تو نیز بسته زنجیر دیگریست
لغزید گرد پیکر من بازوان او
آشفته شد بشانه او گیسوان من
شب تیره بود و در طلب بوسه می نشست
هر لحظه کام تشنه او بر لبان من
ناگه نگه کردم و دیدم به پرده ها
آن نقش ناشناس دگر ناشناس نیست
افشردمش به سینه و گفتم به خود که وای
دانستم ای خدای من آن ناشناس کیست
یک آشنا که بسته زنجیر دیگریست

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 6:41 | |







بی تو....

بی تو....

 

دست شومی سرنوشتم را گره زد با غم و درماندگی

باورم نیست این همه تنهایی و آوارگی

رفتی و من مانده ام با این عذاب بی حساب

تا به کام من چکاند زهر تلخ زندگی

وقتی نیستی دست گرمی

ناجیه چشم ترم نیست

بی تو عشق رفته از دست

شور عشقی دیگرم نیست

رفتی و خزان هجرت

زد به جانم آفت مرگ

من همان خشکیده برگم

که بهار در باورم نیست

ای  تو آغاز و تو پایان

تو خزان و تو بهارم

بی تو من کجای دنیام

که به جایی راه ندارم

نگو زندگی هنوزم جاری و ادامه داره

نیست در من شوق فردا من به دیروز ها دچارم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:44 | |







هرکسی اینومی دونه

 

توی این نامه آخر

                   آخه من چی بنویسم

می چکن روی ورق ها

                    اشکام ازگونه خیسم

دیگه تکراریه حرفام

                   هرکسی اینومی دونه

التماس ازتوهمیشه

                   توی این نامه می مونه

توی این هق هق تلخم

                     به خداحرفازیاده  

چی بگم ازدل عاشق

                     که دلی رفته به باده

حالاکه حرف جدیدی

                    واسه همدیگه نداریم

بین هم بهتره بازم

                    خط فاصله بذاریم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:42 | |







ای گلای باغچه هاپروانه ها بهش بگین دوستش دارم

ای گلای باغچه هاپروانه ها بهش بگین دوستش دارم

ای مه وستاره هاآسمونا بهش بگین دوستش دارم

من بخداروم نمیشه دل کوچیکم توسینه آروم نمیشه

روکاغذمینویسم،رودرختا،روبرگ گلها

روی ساحل توی دریا واست پیغامی دارم من

رودرخت شاپرک ها،قاصدکها،همه دنیا

بخدادوست دارم جرات گفتن ندارم

که تودنیای منی بی توجای موندن ندارم

سرراهت مینشینم تورووقتی که میبینم

زبونم بسته میشه تب میکنم

نمیدونی چه جوری این روزاروشب میکنم

بخدادوست دارم جرات گفتن ندارم

که تودنیای منی بی توجای موندن ندارم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:40 | |







ای حدیث عاشقی هام

 

ای حدیث عاشقی هام

                            من وگم کن تا همیشه

زندگی وقتی نباشی

                        دیگه زندگی نمیشه

می دونم تنهاستاره

                       توی کهکشون توهستی

مثل قلب عاشق من

                       همیشه مجنون ومستی

همیشه عشقت به رویاست

                         حتی یادتوقشنگه

ستاره همیشه زیباست

                        مثل عشق تویه رنگه

ای حدیث روزوشبهام

                       ذکراسمت رولبامه

تنهایاداسم پاکت

                       گرمی ونورشبامه

توواسه من مثل ماهی

                        من اماتاریک وتارم

توواسم فانوس راهی

                       امامن رنگ فرارم

دست توهمیشه بوده

                       مرحمی برای دردم

پاکی دستهای گرمت

                     سبزی پاییززردم

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:28 | |







خداحافظ گل لادن

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یكی با چشمای نازش دل كوچیكمو لرزوند

یكی با دست ناپاكش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو كه بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . كه بارونی نمی تونی
...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ
همین حالا
خداحافظ

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:27 | |







هزار بار این راه را رفته ام آمده ام اما ندانستم

 

 

 

برای چه بود و برای که بود

 

هزار بار نگاه گردم اما ندانستم به چه نگاه می کنم برای دیدن چی نگاه می کنم

 

رفتمو رفتم به آخرش رسیدم اما هیچی نیافتم .آمدنم بهر چه بود

 

خسته بودم خسته تر شدم کسی نبود

 

پس برای چه هستیم برای که می رویم

 

در آن فراسوی نوری دیده می شود زیبا و قشنگ

 

اما جز سرابی بیش نبود

 

خوش بحال کسانی که ندانستند و نمی دانند

 

خوش بحال کسانی که ندیدند و نمی بینند

 

اینجا که هستم همه مرده اند

 

اما مرده متحرک اما گرگ اما سوزان اماخسته

 

می شود گفت دیدار مرگ

 

اما مرگی هم نبود

 

مثل طوفانی همه را برد

 

مثل سرابی نبود

خسته ام.....

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:45 | |







وقتی کاری انجام نمی شه

 

وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته

وقتی تو زندگیت ،  زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری

وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده

وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی

 وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می  یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی

وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی   بهت بده

وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه

وقتی دلت تنگ می شه ،  حتماً  وقتشه با خدای خودت تنها باشَ

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:43 | |







نیمه شب در کوچه های بی کسی


نیمه شب در کوچه های بی کسی

 

در سکوت آواز خواندم

 

نیمه شب اشک ها از دیده راندم

 

نیمه شب آمدم در کوچه بینم روی تو

 

دیدمت از پای ماندم

 

نیمه شب دیده را طاقت به دیدارت نبود

 

کس چو من آن شب گرفتارت نبود

 

مرغ دل در سینه آرامش نداشت

 

چون دگر مقبول درگاهت نبود

 

رفتی و من ماندم و دلواپسی

 

گم شدی در بوته های اطلسی

 

رفتی و دیدم فقط ماه است

و من نیمه شب در کوچه های بی کسی


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:42 | |







چی شد که دورعشقمون چرخیدی و فقس زدی

 


 


 

 بسه تمومش کن برو آتیش به عشقمون نکن

منو شکستی لااقل حرمت عشق نشکنش

 

 

منو شکستی لااقل شکسته ها مو پا نزن

 

 باخنده اسم یارتو تو روی من صدا نزن

 

تمومش کن دروغا تو برو با اون یکیت خوش باش

 

نذار مثل چشمای من بخشکه اشک توی چشماش

 

برو خوش باش وباور کن که یار واقیت اونه

 

 

دلم می سوزه به حالش که هیچ از تو نمی دونه

 

گلبرگ خاطرات من پرپر شده به پای تو

 

گم شد صدای ناله هام میون خنده های تو

 

بسه برو غریبه شو با منو با دنیای من

 

با اون بگو با اون ببین با اون بخند بجای من

 

من فکر خوبی کردن و تو فکر پشت پا زدن

 

    تا نهایت با تو تو روز اول جا زدن

 


 

 

 



 


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:57 | |







تو که نیستی نمی بینی

تو که نیستی نمی بینی

 

 

دارم این گوشه می پوسم

 

 

چشمامو می بندمو قاب عکس تو می بوسم

 

 

خوابی و خبر نداری

 

 

که دارم من من می میرم

 

 

جای دستای قشنگت دستای خاک ومی گیرم

 

 

خاطرات تو هنوزم می یاره غم تو دل من

 

 

رفتی وتنهام گذاشتی منو با یه آسمون غم

 

 

دل تنها وغریبم داره این گوشه می میره

 

 

ولی باز وقت مردن باز سراغتو می گیره

 

 

تو که نیستی نمی بینی دارم این گوشه می پوسم

 

 

چشمامو می بندمو قاب عکستو می بوسم

 

 

خوابی وخبر نداری

 

 

که دارم من من می میرم

 

 

جای دستای قشنگت دستای خاک ومی گیرم

 

 

اگه هنوزم نشستم

 

 

پای عهدهایی که بستم

 

 

واسه اینه عاشقم من

 

 

چشم به راه تو نشستم

 

 

راحت و آروم خوابیدی

 

 

بی خبر از مردن من

 

 

تو که نیستی نمی بینی

 

 

دارم این گوشه می پوسم

 

 

چشمامو می بندمو

 

 

قاب عکس تو می بوسم

 

 

خوابی وخبر نداری فردا شب تنها ترینی

 

 

چشماتو وا میکنی و چشم بستمو

می بینی

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:55 | |







چه زیباست بخاطر تو زیستن

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن

 

 

وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن

 

و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن

 

برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

 

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است

 

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست

 

ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست

و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:53 | |







نفرین به غم انگیز ترین فریادم

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
نفرین به غم انگیز ترین فریادم

برگرد برو که بردمت از یادم

یک عمر کنار تو نسشتم با عشق

ویرانه ترین خرابه شد بنیادم

دیدم که تمام واژه ها باریدند

آن لحظه که من زچشم تو افتادم

طوفان شده در هوای گلخانه ی عشق

من قاصدک شکسته پر در بادم

دلتنگ شب و ستاره و مهتابم

انگار به لالایی شب معتادم

هر چند دلم ز غصه ات خون شده است

برگرد بیا...نمی روی از یادم


[+] نوشته شده توسط حجت در 11:52 | |



صفحه قبل 1 ... 82 83 84 85 86 ... 112 صفحه بعد