نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





آرزویم این است :



آرزویم این است :

 

نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

 

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی

 

عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:35 | |







حقیقت تو و من

دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند


رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد


و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند


سکوت سرشار از سخنان ناگفته است


از حرکات ناکرده


اعتراف به عشق های نهان


و شگفتی های بر زبان نیامده


در این سکوت حقیقت ما نهفته است


حقیقت تو و من


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:34 | |







سعي کن مثل خورشيد زياد نور ندي

 


سعي کن مثل خورشيد زياد نور ندي

 

 

 چون همه از نورت استفاده مي کنن

 

 

 ولي اصلا نگات نمي کنن

 

 

 سعي کن مثل ستاره کم نور بدي

 

 تا همه تو خلوت شباشون دنبالت بگردن


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:33 | |







اگر باران بودم آنقدر مي باريدم

 


    اگر باران بودم آنقدر مي باريدم

 تا غبار غم را از دلت پاک کنم

 اگر اشک بودم مثل باران بهاري به پايت میگريستم

اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را

تقديم وجود عزيزت ميکردم

 اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را

برايت مينواختم

 ولي افسوس که نه بارانم نه اشک

نه گل و نه عشق اما هر چه هستم

 

 

 

 دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:31 | |







گر بغض خود را در لا به لاي نگاه معصومت پنهان ميكنم از



گر بغض خود را در لا به لاي نگاه معصومت پنهان ميكنم از

 

 

غرورم نيست

 

 

 اگر براي داشتن دستان تو گريه ام را ميدزدم از غرورم نيست

 

 

 اگر براي ادعاي جمله اي عاشق خجالت ميكشم از غرورم نيست

 

 

اگر غرورم را در پيشگاه حضورت تكه تكه، بر زمين مي سايم باز از

 

 

غرورم نيست

 

 

اگر خنجر نگاهم را در غلاف چشمان آرامت به سجده

 

 ميبرم براي آن است تا بفهمی که چقدر دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:27 | |







اکنون که می نویسم

 

 

اکنون که می نویسم از تمام شب های شب هایم تنهاترم

 

 

از همه ی آدم های دلتنگ،دلتنگ ترم

 

امشب همه ی غصه های دنیا روی دلم سنگینی می کند

 

دلم میخواهد فریاد بزنم،فریادی که همه ی دلتنگی های 

 

دنیا را معنا کند.اما مگر میشود دلتنگی ها را فریاد زد؟

باید سکوت کرد. آری باید با سکوت،همه چیز را فریاد زد



[+] نوشته شده توسط حجت در 17:23 | |







آنگاه که

  

 

  آنگاه که دوازدهمین زنگ نیمه شب نواخته می شود

 

 

 

 

 

 

 

 

    در انتظار پایان شادی هایت نباش

 

 

 

    و بدان که هیچ دری به روی تو بسته نخواهد شد

    زیرا در این قصه خداوند فرشته مهربان توست!

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:22 | |







به دریا شکوه بردم از شب دشت



به دریا شکوه بردم از شب دشت

 

 

وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت

 

 

به هر موجی که می گفتم غم خویش

 

سری می زد به سنگ و باز می گشت


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:14 | |







گر آرزوی مرگ گناه است

 

گر آرزوی مرگ گناه است... پس گناه عشق چیست؟!

 

ذره ذره آب میشم و می سوزم، نیشخندی به سرنوشت

شاید که مرگ من، انتقام ما را از سرنوشت بگیرد...


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:12 | |







صبورانه در انتظار زمان بمان

 

صبورانه در انتظار زمان بمان. هرچيز در زمان خود

 

 

رخ مي دهد. حتي اگر باغبان، باغش را غرق آب

 

كند، درختان، خارج از فصل خود ميوه نمي دهند.


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:10 | |







عشق تو شمعی شد

 

 

عشق تو شمعی شد و دل در برش پروانه ای

 

 

 

 

سوخت در آن آتش و شد عاقبت دیوانه ای


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:7 | |







بعضی از آدمها به زندگی ما می آیند

 

 

بعضی از آدمها به زندگی ما می آیند

 

 

و خیلی زود می روند.

 

 

بعضی ها می آیند مدتی می مانند

 

 

و جای پایشان برای همیشه در قلب ما می ماند.

 

و ما هرگز آن که بودیم دیگر نیستیم...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:7 | |







توی جاده ای که انتهایش معلوم نیست پیاده یا

 

 

 

توی جاده ای که انتهایش معلوم نیست پیاده یا

 

 

 

سواره بودنت فرقی نمی کنه اما اگه همراهی

 

 

 

داشته باشی که تنهات نذاره بی انتها بودن جاده

 

 

برات آرزو میشه


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:3 | |







بیا امشب کمی برگ‌ها را قدم بزنیم

 

 

بیا امشب کمی برگ‌ها را قدم بزنیم

 

 


نگران نباش کسی ما را با هم نخواهد دید

 

 


اگر هم دید ؛ خیالی نیست

 

 

بگو داشتم با خودم قدم می‌زدم!


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:2 | |







خسته ام ؛

 

خسته ام ؛

 

 

 

فردا نگاهت را برايم پست كن ؛

 

 

 

يك بغل حال و هوايت را برايم پست كن ؛

 

 

 

گوشم از آواز غمگين سكوت شب پر است ؛

 

 

لطفا" آن لحن صدايت را برايم پست كن ...


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:1 | |







گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید،

                            

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید،

 

 

                                                                                                                              نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

 

 


                بلکه برای اینکه ببینی چه کسانی اهمیت داده

                                                                                                                      و به خود زحمت می دهند که این دیوار را بشکنند


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:58 | |







تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

 

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

 

 

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

 

  

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت 

 

که در این وصف زبان دگری گویا نیست


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:57 | |







دوستت دارم پریشان‌

 

 

 

 

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

 

 

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:56 | |







تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ..

 

 

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...

تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...

تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ...

تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...

تنهايي را دوست دارم زيرا....

 

 

در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار

 

 

 کشيدنم را پنهان خواهم کرد...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:54 | |







گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود

 

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه می کنیم

 

 

گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی میشود که با آن

 

 

 زندگی می کنیم

 

 

گاه یک نگاه آنچنان سنگین میشود چشمانمان

 

 

رهایش نمی کند

 

 

گاه یک عشق آنقدر ماندگار می شود که فراموشش

 

نمی کنیم


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:53 | |







امروز آرزویم این بود

 

امروز آرزویم این بود

 

 

صبح باصدای زنگ در بیدار شوم

 


پستچی
باشد

 

 
برایم با پست سفارشی بسته ای رسیده باشد

 



کاغذ را امضا کنم و بسته بزرگ را تحویل بگیرم

 



در را ببندم و بسته را باز کنم

 

 
تو در آن باشی...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:51 | |







برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

 

از جمله دوستان بد و ناپایدار،

 

برخی نادوست، و برخی دوستدار

 

که دست کم یکی در میانشان

 

بی تردید مورد اعتمادت باشد.

 

 

 

 



[+] نوشته شده توسط حجت در 16:50 | |







میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه

                 

 

    میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”

 

 

                               
       وقتی یه سنگو تودریا میندازی

 

 

   
       فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه

 

 

                                        
   وبرای همیشه محو میشه

 

 
ی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره

 

 


                         فراموش کنم سنگ که به دلم زدن

 


با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:49 | |







یک مشت خاطره بود.....

 

صندوقچه خاک خورده زندگیم را گشودم

 

                  تا مفهوم عشق و زندگی کردن را دریابم

 

                           امید داشتم نوری بتابد و من آن عشق را ببینم

 

               آیا عشق زندگی ام هنوز در آن صندوقچه کوچک من بود ؟

 

                            امید داشتم هنوز باشد

 

               اما وقتی آن را گشودم چیزی از عشق در آن پیدا نکردم

 

                             یک مشت خاطره بود

                                            یک مشت خاطره بود.....


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:46 | |







و وقتي مي ميري

 

وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي


وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي

 

وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي

 

و وقتي مي ميري، خاکستري اي

 

و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:45 | |



صفحه قبل 1 ... 81 82 83 84 85 ... 112 صفحه بعد