درد و دل |
||
|
سهم من اززندگی خدائیست به بزرگی هرانچه که دیده ام! راه رابازمیکندبرای برداشتن قدمهایی پوچ...!!! میدانم دوستم دارد!اگرصددفعه برگردم مراخواهدپذیرفت... زیراامیدبه تکراراشتباهات من ندارد. پس توهم مراباورکن! درزندگی من تکرارنمیشوی!!! |
||
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Alternative content | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:|
|
||
|
تنها تر از یه پاییز دل خون تر از یه ابرم نیستی و باز به یادت عکساتو بغل می کردم از دست رفتن نفسهام نبض خیس توچشمام غیر تو توفکر من نیست این دل که بی تو تنهاست خسته تر از سکوتم آه سردی توی سینه ام با این دردای کهنم باز پنهان براهت می نشینم از تو دورم گل من نیستی و باز بی قرارم تا برگردی به خونه سر روی اشکام میزارم اون وقت که نیست امیدی توی راه جدای اون رفت و خاطراتم می خونن باز کجای من قصه ی یه دردم شمعی تنها توبادم خاک حسرت رو دوشم بازم چشماته بیادم آه و افسوس خدایا آه ای رفته تو رویا آه ای خسته ز دنیا آه ای مرده تو غم ها بشنو از من خدایا روی موجه یه دریا می خونم سرود غم ها با یاد یه ماه زیبا
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 12:45 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 12:43 | ||
|
|
||
|
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل می زند گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست اول اگر چه با سخن از عشق آمده وای از غرور تازه به دوران رسیده ای هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند اینجا یکی برای خودش حکم می دهد این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 12:41 | ||
|
|
||
|
بلند ترین شاخه درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم تنهائیست.......................
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 12:23 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:59 | ||
|
|
||
|
نگاهم کن منم تارو تویی مهتاب نگاهم کن منم عاشق تویی چاره نگاهم کن منم قالب تویی قبله نگاهم کن منم صحرا تویی دریا نگاهم کن منم عاشق تویی معشوق نگاهم کن منم شبنم تویی غنچه نگاهم کن منم خارو تویی گلرخ نگاهم کن تویی زیباتر از گلهانگاهم کن تویی سالار عاشقها نگاهم کن تویی عاشقتر از فرهاد نگاهم کن منم شیرین بی فرهاد نگاهم کن یه عمره چشم به در بودم نگاهم کن مرادریابو درکم کن نگاهم کن بازم آغوشتو واکن نگاهم کن منو دعوت به رویا کن نگاهم کن تو با امواج چشمانت تمامم کن نگاهم کن تو با لبخند زیبایت هلاکم کن نگاهم کن نگاهت را نثارم کن نگاهم کن دل و جان را نوازش کن نگاهم کن
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:58 | ||
|
|
||
|
دوریت *********** کوه غصه میشوم از دوریت لیلی آواره شوم از دوریت اشک چشمم را به دریا میدهند شیرین بی فرهاد شوم از دوریت ساز من آهنگ گریه میزند قلب من تنها شده از دوریت ابرهای آسمان بغض کرده اند گریه ها دارند به دل از دوریت عاشق و چشم انتظار و خسته ام بی سر و سامان شدم از دوریت در تمام لحظه هام یاد تو بود دل من پر خون شده از دوریت تو بدون نفس نفس به یادتم گریونم تو عمق شب از دوریت بشنو تو صدای این آه دلو دل من شکسته شد از دوریت چشم به راهت میمونم تا که بیایی خسته و گم گشته ام از دوریت میخونم با چشمی تر برای تو که هنوز غصه دارم از دوریت باغچه پژمرده شده بدون تو یاس خونه پیر شده از دوریت کاش این دوری به پایان برسد من که کوه غم شدم از دوریت
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:57 | ||
|
|
||
|
کوچه خاطرات *************** در کوچه های غربت خاطراتم را جویم از پشت پنجره های انتظار
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:56 | ||
|
|
||
|
قاب پنجره *********** در قاب پنجره اتاق تاریکم تصویری از روی ماه تورا میبینم تصویری از چشمان زیبایت تو در سکوت من حضور داری سکوتم را در فریاد تو میبینم در قاب پنجره اتاق تاریکم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:55 | ||
|
|
||
|
سکوت ************ آن بی صدا فریاد را گم کرده ام ای سکوت من وا کرده ام در تنم یاد تو را سکوت من سرمشق خونم کرده ام ای سکوت ای ساز روح و جان من ای که در تو گم شده فریاد من ای سکوت ای همدم تنهای من کاش بودی تا ببینی حال من ای تو فانوس دل تاریک من بی تو خاموش میشود دنیای من ای سکوت ای نازنین دلدار من بر دلم مرهم گذار ای جان من تو بیا بنگر براحوال دلم ای سکوت بنگر که خونه دل من ای سکوت بشنو تو فریاد مرا بشنو این بغض دل ویرون من ای سکوت تنها کسم تویی و بس تو بمون ای نازنین بمون برای دل من
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:54 | ||
|
|
||
|
فریاد ************* میخوام تو رو نگاه کنم وقتی که داری دور میشی تا که به یادت بیارم مهمترینی واسه من میخوام بیام به سوی تو وقتی که درمونده میشی تا که بدونی عشق من عزیزترینی واسه من میخوام که لبخند بزنم وقتی که میخندی گلم تا همه دنیا بدونن قشنگترینی واسه من میخوام که من گریه کنم وقتی که اشکات میباره تا که بدونی گل من عشقت توی قلبمه میخوام که ساکت بمونم وقتی که ترکم میکنی تا که دل تو بدونه این دل من دیونته اگر دیدی نبودنت این دلو داغون میکنه بدون وجود تو برام از همه چیز مهمتره میخوام که ناله سر دهم میخوام که فریاد بزنم تا که بدونی عشق من بدون تو کم میارم اگر دیدی رخت سفید برتنمه ای گل من بدون تو ای عزیز من برای تو من مرده ام
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:53 | ||
|
|
||
|
دل شاکی ******* منم اون دل شاکی زمین خاکی منم اون دلخسته که نداره راهی منم اون دریا دل شکسته قایق که دلو داده بودم به نیم نگاهی تو منو می دیدیو کاری نکردی تو منو با راز غم آشنا کردی گرمی عشق تو بود زندگی من آرزوم بود که نشم خالی ز گرمی آرزوم بود که بشی خیال و خوابم ولی من از تو نداشتم هیچ جوابی مستی چشم تو بود برام شرابی اما افسوس که همه اش بود یه سرابی دل من میخواست که تو آبی باشی آبی آبی ولی تو برام شدی فقط سیاهی حالا من به کی بگم دلم شکسته حالا من به کی بگم شدم روانی تو بهم هدیه دادی اشکای چشمم تا ابد باید بنالم تو سیاهی منم اون دریا دل شکسته قایق منم اون دل شاکی زمین خاکی
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:52 | ||
|
|
||
|
نامه ای به عشقم ****************** خبری از تو نیست ای عشق پاک و مقدس من میدانی که تو را دوست دارم و میدانم که دوستم داری تو را دوست دارم به اندازه تمام لحظات تنهاییم دلم میخواهد بدانی که بدون تو یک دنیا دلتنگ میشوم سکان کشتی لحظه هایم رابه تو میسپارم و میدانم که مرا به ساحل خوشبختی میرسانی بگذار برایت بگویم که چشمانت برای امیدست نفست برای زندگی و اسمت برای دلگرمی ست بگذار بگویم دلت برای عاشقی و صدایت برای شادابی ست دستانت برای نوازش دل غم دیده من و پاهایت برای همراهی من ست عطر تنت برای مستی روح و روانم خیالت برای پرواز و اوج گرفتن و خودت برای پرستش هستی بگذار بگویم فقط برای تو بغض در گلویم جا میگیرد و اشکهای لرزان من فقط برای تو جاری میشود فقط بخاطر تو ستاره ها میدرخشند فقط بخاطر تو خورشید میتابد و ماه عشوه گری میکند فقط بخاطر توباران میبارد و گلها شکوفا میشوند نجاتم بده مرا از این بی پناهی و دلتنگی نجاتم بده مرا از این سیاهی و دربدری نجاتم بده مرا از این تنهایی و بی کسی نجاتم بده.......نجاتم بده
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:50 | ||
|
|
||
|
بدون تو ************** وقتی که بارونی میشه چشمای تو دیگه امید نیست واسه موندن تو وقتی که اشکات میریزه رو گونه هات من میچینم مروارید اشکای تو من نمیخوام طوفانی شه اون دل تو من نمیخوام بارونی شه چشمای تو دل من میلرزه با اشکای تو من میخوام ببینم اون خنده هاتو نباشی یه لحظه آروم ندارم میمیرم هر لحظه ای بدون تو من میخوام دعا کنم -که بشم همدم تو که چقدر تنها و دل شکسته ام بدون تو بدون عشق تو من - نمیتونم زنده باشم یه روز خوش هم ندارم عشق من- بدون تو بی تو خزونه این بهار دل من دوست ندارم دنیا رو بدون تو ساکت و سر به زیر میشم تو آدما وقتی که باشم بدون چشمای تو کاش میشد پر بکشم به سوی تو از تنهایی بیرون بیام با عشق تو یاد شب و روزم تویی تنها کسم دنیا چه سرده واسه من بدون تو قد خدای آسمون دوست دارم مرگه و درده واسه من نداشتن آغوش تو تو فکر یه خونه بودم- با سقف عشق با دیوار محبت و صفای تو رنگ خدایی میگیره این عشق من با یاد تو-هوای تو -صدای تو
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:49 | ||
|
|
||
|
پاییز ************* باد سرد پاییزی میوزید و تنم را نوازش میکرد و موهایم را پریشان آه که من دلباخته این نوازشم عابران بر برگهای زرد پاییز پا میگذارند و صدای خش خش برگها دلم را رنجور میکند میشنوید صدای ناله برگها را این صدای دل من است که زیر پا خرد میشود من نیز برگ زرد پاییزم که صدای خرد شدن من باعث شادی دیگران است پس پا بر روی دلم بگذارید که شادی شما مقدم است بر شادی دل من باد همچنان میوزید و ابرها را متراکم میکرد صدای قطرات باران مرا به خود آورد خود را مستانه به باران سپردم باران سخاوتمندانه تنم را شست و من عاشقانه او را بوسیدم من در تعجبم که چرا مردم در باران چتر به دست میگیرند و از این سخاوت بی نصیب میمانند با قطرات باران هم رقص میشوم تا بدیها از من دور شوند تا همه وجودم پر از عشق و محبت شود و این عشق و محبت را نثار دیگران کنم و باز دیگران دل مرا زیر پا له کنند
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:47 | ||
|
|
||
|
نمیخوام *********** نمیخوام که خاطراتم.......توی ذهن تو باشه دیگه هیچوقت نمیخوام.......عطرت توی خونم باشه نمیخوام ندیدنت ..........باعث دلتنگی بشه دیگه دیدنت برام ........یه ذره ارزش نداره دیگه ساز من نمیگه.......دیدنت آرزوشه نمیخوام مثل گذشته.......... موهاتو شونه کنم نمیخوام دستای گرمتو.........نوازش بکنم نمیخوام خیال کنم ......پیش منی من میخوام عشقتو از دلم.......بیرون بکنم دیگه اون برق نگات ........منو آزار نمیده دیگه چشم من نمیگه......چشم تو آرزوشه نمیخوام که رگ خوابم.......توی دست تو باشه نمیخوام اسم قشنگت............ رو زبون من باشه دیگه هیچوقت نمیخوام ........عشقت توی دلم باشه دیگه هیچوقت نمیخوام........ چشمون من گریون باشه نمیخوام مثل گذشته.....موهاتو شونه کنم نمیخوام دستای گرمتو .......نوازش بکنم نمیخوام خیال کنم......پیش منی من میخوام عشقتو ........از دلم بیرون بکنم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:46 | ||
|
|
||
|
خیال میکردم ************ خیال میکردم که هنوز مال منی خیال میکردم که هنوز عشق منی خیال میکردم که برام دلواپسی شبا پر از خواب منو -روزا پر از شوق منی خیال میکردم که ستاره منی ستاره هفت آسمون-ستاره دل منی خیال میکردم که هنوز خود منی تو همه وجود من- تو تپش قلب منی تویی که با اون خنده هات-تک گل تو دل منی تویی که با اون گریه هات-مروارید چشم منی خیال میکردم که هنوز ماه منی ماه شب تاریک من-تو روشنایی منی عکست توی قلب منه-تو همه نیازمی تو بیکران دریای من-تو گل خورشید منی خیال میکردم که هنوز فال منی فال دل تنهای من-تو مونس و یار منی برای زنده بودنم تنها بهونه منی دلم واسه تو میخونه تو که ترانه منی خیال میکردم که هنوز مال منی خیال میکردم که هنوز عشق منی
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 21:44 | ||
|
|
||
|
بس شنیدم داستان بی کسی بس شنیدم قصه ی دلواپسی قصه ی عشق از زبان هر کسی گفته اند از می حکایت ها بسی حال بشنو از من این افسانه را داستان این دل دیوانه را چشم هایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت با دلم انگار قصد جنگ داشت گویی از با من نشستن ننگ داشت عاشقم من قصد هیچ انکار نیست لیک با عاشق نشستن عار نیست کار او آتش زدن من سوختن در دل شب چشم بر در دوختن من خریدن ناز او نفروختن باز آتش در دلم افروختن سوختن در عشق را از بر شدیم آتشی بودیم و خاکستر شدیم از غم این عشق مردن باک نیست خون دل هر لحظه خوردن باک نیست آه می ترسم شبی رسوا شوم بدتر از رسواییم تنها شوم وای از این صد و آه از آن کمند پیش رویم خنده پشتم پوزخند بر چنین نا مهربانی دل مبند دوستان گفتند و دل نشنید پند خانه ای ویرانتر از ویرانه ام من حقیقت نیستم افسانه ام گر چه سوزد پر ولی پروانه ام فاش می گویم که من دیوانه ام تا به کی آخر چنین دیوانگی پیلگی بهتر از این پروانگی گفتمش آرام جانی ؟ گفت : نه گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت : نه گفتمش نا مهربانی ؟ گفت : نه می شود یه شب بمانی ؟ گفت : نه دل شبی دور از خیالش سر نکرد گفتمش افسوس او باور نکرد خود نمی دانم خدایا چیستم ! یک نفر با من بگوید کیستم ! بس کشیدم آه از دل بردنش آه اگر آهم بگیرد دامنش با تمام بی کسی ها ساختم وای بر من ساده بودم باختم دل سپردن دست او دیوانگی ست آه غیر از من کسی دیوانه نیست گریه کردن تا سحر کار من ست شاهد من چشم بیمار من ست فکر می کردم که او یار من ست نه فقط در فکر آزار من ست نیتش از عشق تنها خواهش است دوستت دارم دروغی فاحش است یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت بغض تلخی در گلویم کرد و رفت مذهب او هر چه باداباد بود خوش به حالش کین قدر آزاد بود بی نیاز از مستی می شاد بود چشم هایش مست مادر زاد بود یک شبه از قوم سیرم کرد و رفت من جوان بودم پیرم کرد و رفت ... !
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 19:11 | ||
|
|
||
|
تو بازی تقدیر تو طلسم تاریک شبم چشام همیشه ابریو حسرت خنده رو لبم با رفتنت دنیا دیگه مثل یه زندونه برام قشنگیای دنیا رو بی تو نمیبینه چشام شاید که سرنوشت من حسرت با تو بودنه شاید دلم شیشه ایه شاید دلت از آهنه خسته شدی خسته شدم دلم شکسته بی هوا بسته شده درای عشق با دستای تو بی وفا تو بـــــــی وفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا گذشتن از این عاشقی برای تو چه ساده بود دلم مثل شقایقی به زیر پات افتاده بود رفتی به بی راهه ی عشق این راه عاشقی نبود خیال نکن پرنده ای تو این دقایق کبود
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 19:7 | ||
|
|
||
|
هنگامی که در طلب رویاهای خویشم قول بده وفادار بمانی. تا نگران نباشم برای آنچه فراسوی توان من است تا اینکه نکوشم دل همگان را به دست آورم.. تا اینکه به خاطر بسپارم هرگز تنها نیستم و دوستی عزیز و یاری نازنین همواره در کنار من است.. تا اینکه اندیشه های نیکو داشته باشم و دوری کنم از زشتیها.. تا اینکه بر این باور بمانم که همه چیز سامان میگیرد.. تا اینکه گمگشته ای نباشم که ندانم چه چیز مهم است و چه چیز بی اهمیت.. تا اینکه بکوشم بهترین باشم در هر آنچه انجام میدهم.. تا به خاطر داشته باشم که مهمترین روز زندگیم آن روزی است که امروز طلوع میکند.. و پاداشی که امروز دریافت میدارم این است که با منی... و با من می مانی...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 19:4 | ||
|
|
||
|
دلم که مهمون نمیخواست کی گفت که مهمونم بشی؟ کی گفت بیای تو قلبم و مهمون ناخونده بشی؟ کی گفت منو صدا کنی با اون چشات نگاه کنی قلبم و از جا بکنی بعدش اونو رها کنی کی گفت یواشکی بیای تو قلب من پا بذاری کی گفت بری و تا ابد رد پاتو جابذاری کی گفت منو شکار کنی شکارت و رها کنی صیدت و تنها بذاری صید دیگه شکار کنی کوه غرور بودم کی گفت بیای و مجنونم کنی کی گفت که تو حصار غم اسیر و زندونم کنی کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی کی گفت که از چشای من خواب و بدزدی و بری؟ کی گفت پریشونم کنی٬ کی گفت بری؟کی گفت بری؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 18:59 | ||
|
|
||
|
در دو چشمش گناه می خندیدند بر رخش نور ماه می خندیدند درگذرگاه ان لبان خموش شعله ئی بی پناه می خندید شرمناک و پر از نیازی گنگ با نگاهی که رنگ مستی داشت در دو چشمش نگاه کردم و گفت باید از عشق حاصلی بر داشت سایه ئی از روی سایه ئی خم شد در نهانگاه راز پرور شب نفسی روی گونه ئی لغزید بوسه ئی شعله زد و میان دو لب
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 18:58 | ||
|
|
||
|
من سال‌های سال مُردم تا اینكه یك دم زندگی كردم تو می‌توانی یك ذره یك مثقال مثل من بمیری؟
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 18:53 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 18:52 | ||
|
|
||
|
این دیوانگست ...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط حجت در 18:50 | ||
