نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بگذارید بگریم به پریشانی خویش

بگذارید بگریم به پریشانی خویش

که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش

غم بی همنفسی،کشت مرا در این شهر

در میان با که گذارم غم پنهانی خویش؟

اندرین بحر بلا ساحل امیدی نیست

تا بدان سوی کشم کشتی طوفانی خویش

زنده ام باز پس از اینهمه ناکامی ها

به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش

گفتم:ای دل که چو من خانه خرابی دیدی؟

گفت:ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش

جان چو پروانه به پای تو فشانم که چو شمع

بینمت رقص کنان بر سر قربانی خویش

ما با پای تو سر صدق نهادیم و زدیم

داغ رسوایی عشق تو به پیشانی خویش

اطهری قصه ی عشاق شنیدیم بسی

نشنیدیم کسی را به پریشانی خویش

Love Card Postal, Love Postal Card, Pic Love, دنیای عكس, عشق قهوه ای, عشق های واقعی, عكس جدید, عكس عاشقانه, عكس های عاشقانه, عكس های عاشقانه جدید, عکس Love, عکس جالب, ع�


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:18 | |







ای خوبتر از گل

ای خوبتر از گل

ای پاکتر از قطره شبنم

ای دل به تو محتاج

من جز تو نخواهم ز دو عالم

 

دل در تب سنگین خمار است

ای دوست بهار است

جز چشم تو هر چشمه سراب است

کیفیت چشمان تو چون جام شراب است

 

ای چشم تو سر چشمه خورشید

یک دم نگهم کن

صیاد من ای آنکه به دام تو اسیرم

بگذار که از پای بیفتم

مستانه بمیرم.....

 

Love Card Postal, Love Postal Card, Pic Love, دنیای عكس, عشق قهوه ای, عشق های واقعی, عكس جدید, عكس عاشقانه, عكس های عاشقانه, عكس های عاشقانه جدید, عکس Love, عکس جالب, ع�


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:18 | |







گفتمش


گفتمش

شیرین ترین آواز چیست؟

چشم غمگینش به رویم خیره ماند

قطره قطره اشکش از مژگان چکید

لرزه

افتادش به گیسوی بلند

زیر لب غمناک خواند

ناله زنجیر ها بر دست من

گفتمش

آنگه که از هم بگسلند

خنده ی تلخی به لب آورد و گفت

آرزویی دلکش است اما دریغ

بخت شورم ره برین امید بست

و آن طلایی زورق خورشید را

صخره های ساحل مغرب شکست

من به خود لرزیدم

از دردی که تلخ

در دل من با دل او می گریست

گفتمش

بنگر در این دریای کور

چشم هر اختر چراغ زورقی است

سر به سوی آسمان برداشت گفت

چشم هر اختر چراغ زورقی است

لیکن این شب نیز دریای است ژرف

ای دریغا شب روان کز نیمه راه

می کشد افسون شب در

خوابشان

گفتمش

فانوس ماه

می دهد از چشم بیداری نشان

گفت

اما در شبی این گونه گنگ

هیچ آوایی نمی آید به گوش

گفتمش

اما دل من می تپد

گوش کن اینک صدای پای دوست

گفت

ای افسوس در این دام تنگ

باز صید تازه ای را می برند

این صدای پای اوست

گریه ای افتاد در من بی امان

در میان اشک ها پرسیدمش

خوش ترین لبخند چیست؟

شعله ای در چشم تاریکش شکفت

جوش خون در گونه اش آتش فشاند

گفت

لبخندی که عشق سربلند

وقت مردن بر لب مردان نشاند

من ز جا برخاستم

بوسیدمش

Love Card Postal, Love Postal Card, Pic Love, دنیای عكس, عشق قهوه ای, عشق های واقعی, عكس جدید, عكس عاشقانه, عكس های عاشقانه, عكس های عاشقانه جدید, عکس Love, عکس جالب, ع�


 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:16 | |







من به غیر تو نخواهم چه بدانی چه ندانی

من به غیر تو نخواهم چه بدانی چه ندانی

از درت روی نتابم چه بخوانی چه برانی

دل من میل تو دارد چه بجویی چه نجویی

دیده ام جای تو باشد چه بمانی چه نمانی

من که بیمار تو هستم چه بپرسی چه نپرسی

جان به راه تو سپارم چه بدانی چه ندانی

ایستادم به ارادت چه بود گر بنشینی

بوسه ای بر لب عاشق چه شود گر بنشانی

می توانی به همه عمر دلم را بفریبی

ور بکوشی ز دل من بگریزی نتوانی

دل من سوی تو آید بزنی یا بپذیری

بوسه ات جان بفزاید بدهی یا بستانی

جانی از بهر تو دارم چه بخواهی چه نخواهی

شعرم آهنگ تو دارد چه بخوانی چه نخوانی

 

http://taknaz.ir/upload/24/0.593365001294578644_taknaz_ir.jpg

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:11 | |







و در گذر از جاده زندگی آموختم که

و در گذر از جاده زندگی آموختم که

 

می توانی برای خود نقطه اوجی را بیابی

 

بدون آنکه باور داشته باشی که نمی توانی .

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:51 | |







خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم

 خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم

 

یکی از گریه های شیرین کودکیم را پس بده

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:50 | |







خوب می دانم

خوب می دانم

 

که روزی حتما برایت نواخته ام دل شکسته ام را

 

و تو شنیدی آوای کمانچه ام را

 

که حکایت می کرد از پسرک تنها و مادر تنها

 

دیروز شنیدم که گوش به ساز رود خروشان سپرده ای

 

مگر سوز ساز مرا فراموش کرده ای

 

می گویند که شاید تو نباشی

 

ولی می نوازم برایت

 

دوباره در خلوت تنهائی خویش...

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:49 | |







عشقت پیروزی آدمیست

عشقت پیروزی آدمیست هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

 

و آغوشت اندک جایی برای زیستن ،

 

اندک جایی برای مردن

 

واندک جایی برای گریز از شهر که با هزار انگشت

 

به وقاحت آسمان را متهم می کند ...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:48 | |







انگار سپیده صبح است

انگار سپیده صبح است

 

و اذان عشق سر داده اند

 

دو رکعت نماز عشق می خوانم به قصد قربتت

 

عشقت ، فراتر از آن است که وصف شود

 

به نام دوست داشتنت

 

من بنده آن دمم که شب بلند  گیسوانت را آرام نوازش کنم

 

در حالی که لبهایم از بوسه بر نرگسانت سیراب می شود

 

و نام بلند نگینش را آرام زمزمه می کند

 

سلام بر عشق ...


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:46 | |







درد من حصار برکه نیست

درد من حصار برکه نیست 

درد من زیستن با ماهیانی است

که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:38 | |







زندگی سخت نیست

زندگی سخت نیست مــــــا سختش می کـــنیم

دلـــها تنـگ نیست مـــــا تنگــــش می کــــــنیم

عشق قشنگ نیست ما قشنــگش می کــــنیم

دل هیچ کس سنگ نیست ما سنگش می کنیم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:25 | |







چیه دلم گرفتی ...

چیه دلم گرفتی ...

 

چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه میکنی

 

چیه دلم شکستی واسه کی داری گریه میکنی

 

چیه دلم غریبی چی میگی داری گریه میکنی

 

میگی گذاشته رفته اونی که مثل نفس تو بود

 

میگی دلتو شکسته اونی که همه کس تو بود

 

میگی دیدی نمونده پای همه حرفایی که زده بود

 

دل من میدونم داری دیونه میشی اما باز بیخیالش

 

دل من میدونم داری ویرونه میشی اما باز بیخیالش

 

عشق

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:23 | |







دیگه عاشق نمیشم

دیگه عاشق نمیشم

میخوام برم سفر من برم و برنگردم

دیدار آخر ماست من از تو توبه کردم

تو خوب من نبودی دلم تورو نمیخواد

گفته بودم که میرم به من نگو که یادت نمیاد

تا وقتی زنده هستم دیگه عاشق نمیشم

بهم نگو دوباره میخوای بمونی پیشم

امشبو با تو هستم برای آخرین بار

وقتی سپیده اومد میرم خدانگهدار

این لحظه های آخر گریه نکن دوباره

نگو که خاطراتم سر به سرت میذاره

رسیده وقت رفتن وقتشه که جداشیم

دیگه شدیم غریبه  باهم نمیشه ماشیم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:22 | |







خیلی سخته

خیلی سخته که واسه کسی بمیری ولی اون قبولت نکنه
 
خیلی سخته که عاشق کسی باشی ولی باهات نمونه
خیلی سخته که از پیشت بره . بره تا فرداهای دور
خیلی سخته که عشقت بره سفر. که عشقت بدون تو بره سفر
خیلی سخته که عاشق باشی. عاشق بمونی. عاشق زندگی کنی. ولی مرده باشی
خیلی سخته که بمیری. بمیری بدون عشقت. با یاد عشقت. با رویای عشقت. با آرزوی عشقت
خیلی سخته که مجبور بشی با عشقت خداحافظی کنی
خیلی سخته که دلت بشکنه. خیلی سخته که دلت بشکنه و تیکه های شکسته اش لگدمال بشه
 
خیلی سخته که باهات باشه ولی تو دلش جای دیگه باشه
خیلی سخته که عاشق خنده های یکی باشی و برات نخنده
خیلی سخته که دیوونه ی چشاش باشی و دیگه نتونی چشاشو ببینی.
خیلی سخته که دیوونه ی چشاش باشی و مجبور شی قبول کنی که چشاش  دیگه مال تو نیست. خیلی سخته که بخوای قبول کنی که چشاش از اول مال تو نبوده.
خیلی سخته که یه مدت طولانی به انتظار دیدارش باشی. بعد حتی خدا هم نخواد ببینیش
خیلی سخته که حداقل واسه خداحافظی با عشقت کلی حرف آماده کنی که بهش بگی. اما تو بهترین موقعیت برا
 
ولی هر روز بیشتر عاشق عشقت بشی و همه چیز تازه شروع شده باشه.
خیلی سخته که فکر کنی که عشقت به فکرت نیست
خیلی سخته که فکر کنی که عشقت تنها مونده. خیلی سخته که فکر کنی که عشقت غصه میخوره و همدمی نداره
خیلی سخته.............................


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:20 | |







گاه يک لبخند

گاه يک لبخند آنقدر عميق ميشود که گريه ميکنم ،

گاه يک نغمه آنقدر دست نيافتني است که با آن زندگي ميکنم ،

گاه يک نگاه آنچنان سنگين است که چشمانم رهايش نميکنند ،

گاه يک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نميکنم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:19 | |







از پشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي گريه ميكنم

از پشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي گريه ميكنم و آرزو ميكنم كه كاش براي يك لحظه فقط يك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم

 

ميخواهم سر روي شانه هاي مهربانت بگذارم تا ديگر از گريه گم نشوم

 

تو مرا به ديار محبتها بردي و صادقانه دوستم داشتي

 

پس بيا و باز در اين راه تلاش كن اگر طاقت اشكهايم را نداري

 

در راه عشقي پاک تر و صادقانه تر  ، زيرا كه من و تو ما شده ايم

 

پس نگذار زمانه ی بيرحم دلهايي را كه ز هم جدا نشدني است را به درد آورد

 

دلم را به تو دادم و كليدش را به سوي آسمان خوشبختي ها روانه كردم

 

چه شبها كه تا سحر به يادت با گونه هاي خيس از دلتنگي به سر بردم

 

چه روزها با خاطراتت نفس كشيدم

 

پس تو اي سخاوت آسماني من

 

مرا درياب كه ديوانه


وار دوستت دارم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:17 | |







حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره

حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره

منم و گریه ممتد نصف شب و دلم میگیره

حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشکنمش

بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره

که داره از غصه میمیره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو

منم و این جای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه

منم و این عکس کهنه که از گریم دلخور نمیشه

منم و این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره

منم و این جسم تو خالی که بی تو هی کم میاره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:16 | |







تو که یادت نیست

تو که یادت نیست!...توی یکی از همون بهترین روزهای زندگیم بود

همون روزهایی که تعدادشون از انگشتهای یک دست هم کمتره

همون روزهایی که با تو بودم!...همون روزهایی که زندگی کردم

آره...توی یکی از همون روزها بود!...بعد از ساعت ها با تو بودن

وقت خداحافظی بود...سر آن خیابانی که اسمش رو هم نمیدونم حتی

با هم خداحافظی کردیم!...رفتی ولی من همونجا ایستادم

ایستادم و رفتن تورو نگاه کردم

دست کرده بودی تو جیب هات و آروم آروم دور میشدی

نمیدونستی که من نرفتم

نمیدونستی که ایستادم و دارم نگاهت میکنم

برنگشتی پشت سرت رو هم نگاه نکردی

سرت رو انداخته بودی پایین و دور میشدی!...وای وای وای!!...نمیدونستی که

چقدر زیبا بودی!...چقدر زیبا راه میرفتی

چقدر زیبا کرده بودی تمام آن پیاده رو و تمام آن خیابان و حتی تمام اون شهر رو!

یکم که دور شدی بهت زنگ زدم

گفتم من نرفتم و سر خیابان ایستادم و دارم نگاه میکنم رفتنت رو

یادم رفت بهت بگم ولی!...یادم رفت بگم که همونجا،درست همونجا من "دوباره" عاشقت شده بودم

یادم رفت بگم که عشقم بهت دوبرابر شده بود!...یادم رفت

حتی یادم رفت بگم که هیچ کس به زیبایی تو راه نمیره

یادم رفت بگم که هیچ کس نمیتونه مثل تو با هر قدمی که بر میداره،تمام وجود من رو به لرزه بیاندازه!

اون روز وقتی داشتی میرفتی و دور میشدی،میدونستم که هنوز مال منی

میدونستم که دوستم داری...میدونستم که به محض اینکه برسی به خونه به من زنگ میزنی

اون رفتن کجا و این رفتن کجا

این رفتن لعنتی که برگشتی نداره کجا!...همه ی اینها رو گفتم تا بگم دلم برای راه رفتنت هم تنگ شده

همه ی اینها رو گفتم تا بگم دلم برای زندگی کردن تنگ شده!...دلم برای اون دخترکی

که زمانی دوستش داشتی تنگ شده!...دلم تنگه عشقم!!...


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:13 | |







این دوستی ساده

این دوستی ساده ی ما غیر معمولی شد … نمی‏دونم اون روز تو وجودم چی شد

نمیدونم چی شد که وجودم لرزید … دل من این حسو از تو زودتر فهمید

تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم؟ … چه دلیلی داره از تو دست بردارم؟

بین ما کی بیشتر عاشقه من یا تو؟ … هر چی شد از حالا همه چیزش با تو!

دیگه دست من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوستم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نذاری

دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد … میدونستم خوبی ولی نه تا این حد

انگاری صد ساله که تو رو میشناسم … واسه اینه انقدر روی تو حساسم

منِ احساساتی به تو عادت کردم هر جا باشم آخر به تو برمیگردم

دیگه دست من نیست بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوستم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی منو تنها نذاری

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 17:1 | |







از انسانها

از انسانها غمي به دل نگير؛ زيرا خود نيز غمگين اند؛ با آنکه تنهايند ولي از خود ميگريزند زيرا به خود و به عشق خود و به حقيقت خود شك دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:57 | |







کاش کسي

کاش کسي تو دلمون پا نميذاشت... کاش اگه پا ميزاشت دلمون رو تنها نميذاشت... کاش اگه تنها ميذاشت رد پاش رو روي دلمون جا نميزاشت


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:53 | |







نویسم

نویسم نامه و روزی از اینجا می روم باخیال او ولی تنهای تنها می روم در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی شاید او حتی بگوید لایق من نیستی می نویسم من که عمری باخیالت زیستم گاهی ازمن یاد کن حالا که دیگر نیستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:51 | |







معمولاً روز تولدم یادم نیست

معمولاً روز تولدم یادم نیست. ولی دوست دارم دیگران یادشون باشه.

برام مهم نیست چه روزی به دنیا اومدم. ولی دوست دارم برای دیگران مهم باشه.

هدیه تولد نمی خوام. ولی وقتی به من می گن " تولدت مبارک"

برام یه دنیا هدیه است.

هیچ وقت جشن تولد نمی گیرم. ولی دوست دارم  روز تولدم  دیگران رو شاد ببینم.

روز تولدم دو تا معنی داره اول؛ یعنی امروز اومدم. دوم؛ یعنی یه روز می رم

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:44 | |







در این بن بست...

در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:43 | |







گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم

 

گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم
«
بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود
کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود
شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه
شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه

***
سفر هميشه قصه رفتن و دلتنگيه
به من نگو جدايي هم قسمتي از زندگيه
هميشه يک نفر ميره آدم و تنها مي ذاره
ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا مي ذاره
هميشه يک دل غريب يه گوشه تنها مي مونه
يکي مسافر و يکي اين وره دنيا مي مونه

***
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون
بمون براي کوچه‌اي که بي تو لبريزه غمه
ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه

***
بمون واسه خونه‌اي که محتاج عطر تن توست
 
بمون واسه پنجره اي که عاشق ديدن توست! 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:41 | |



صفحه قبل 1 ... 71 72 73 74 75 ... 112 صفحه بعد