گذشتی از دلم, عیبی ندارد

گذشتی از دلم, عیبی ندارد

عزیزم خوشگلم ,عیبی ندارد

شکستی شاخه ی سبز دلم را

نخور غصه گلم  ,عیبی ندارد

زعشقت جز خیال وخاطراتت

نبوده حاصلم ,عیبی ندارد

اگر رفتی ومن بی تو دچار

هزاران مشکلم  ,عیبی ندارد

وبعد از رفتنت خیلی غریبم

وتنهاشد دلم ,عیبی ندارد

مرا از دار حسرت هم بیاویز

قشنگم !قاتلم !عیبی ندارد

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:40 | |

دوستت دارم.

آمدنت در زندگی من شوری ایجاد کرد که هیچ گاه به یاد نمی آورم

تو برای من به مانند هوا میمانی

بی تو

یعنی نبود من

وقتی میگویم دوستت دارم

قلبم تند میزند.

وقتی صدایت را میشنوم

مغزم از کار می افتد.

زهره عزیزم با تمام و جودم

دوستت دارم.

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:37 | |

تو همون فرشته ای از جنس آدم

تو همون فرشته ای از جنس آدم

تو واسم نشونه ی از خدای عالم

تو همونی که تو خنده هام شریکی

توی درد و غصه هام واسم طبیبی

تو همون رویای پاکی که توی شبهای من بود

تو یه قطره از خدایی

تو همون بودی و هستی که می خوام براش بمیرم

از خدا خواستم همیشه پیش تو آروم بگیرم

تو واسم دنیای عشقی

تو تموم لحظه هامی

تازه میشه روح و جونم

وقتی که تو پا به پامی

از خدا می خوام همیشه که کنار تو بمونم

عاشقم باش پروانه می شم تا کنار تو بسوزم

وقتی چشمات گریه می کرد آرزوم بود که بمیرم

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:35 | |

دوستت دارم

دوست دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی

دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی

دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی

دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی

دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی

دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی

دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی

دوستت دارم چون همه ی وجودمی

دوستت دارم چون بهونه ی زیبای دلتنگی منی

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:32 | |

مینویسم به یاد تو..

مینویسم به یاد تو..

مینویسم به یاد تو که با حضورت دنیایم را زیبا کردی...

مینویسم به یاد تو که عاشق شدن را به من اموختی...

مینویسم به یاد تو که دوست داشتن را معنی بخشیدی...

مینویسم به یاد تو که دنیایم را رنگی نو دادی...

مینویسم به یاد تو که خود عشقی...

مینویسم به یادت زیباترین من...

مینویسم تا بدانی ارزویم داشتن دستان توست...

مینویسم تا بدانی با تو همه چیز دارم و بی تو هیچم...

مینویسم تا باور کنی عاشقانه عاشقتم....

مینویسم تا به یادت بماند کسی با تو نفس میکشد...

مینویسم دوستت دارم (z) من....

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:31 | |

کاش تو باشی و من باشم و ...

کاش تو باشی و من باشم و ...

کاش تو باشی دیگر هیچی از این دتیا نمیخوام...

کاش تو باشی و من صدا خندتو بشنوم...

کاش تو باشی و سرم رو شونه هات بزارم...

کاش تو باشی و فاصله بین انگشتامو دستا تو پر کنه...

کاش تو باشی و دوست دارمو داد بزنم بشنوی...

کاش تو باشی و معنی عشق به همه ثابت شه....

کاش تو باشی و گرما تنتو حس کنم...

کاش تو باشی صدای نفسات ارومم کنه...

کاش تو باشی و عطر تنت دیونم کنه...

کاش تو باشی و من همه جا مراقبت باشم...

کاش تو باشی و موهاتو نوازش کنم...

کاش تو باشی و من باشم و یک جاده بی انتها.....

دیگه جز این هیچی از دنیا نمیخوام...

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:23 | |

جهان کوچک من از تو زیباست ...

تحمل كن عزيز دل شكسته
تحمل كن به پاي شمع خاموش
تحمل كن كنار گريه ی من
به ياد دلخوشي هاي فراموش
جهان كوچك من از تو زيباست
هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تكرار اسم ساده ی تو ست
صدايي از منه عاشق اگر هست
منو نسپار به فصل رفته ی عشق
نذار كم شم من از آينده ی تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توي آغوش بخشاينده ی تو
به من فرصت بده برگردم از من
 به تو برگردمو يار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
نذار از رفتنت ويرون شه جانم
نذار از خود به خاكستر بريزم
كنار من كه وا ميپاشم از هم
تحمل كن، تحمل كن عزيزم
به من فرصت بده رنگين كمون شم
از آغوش تو تا معراج پرواز
حديث تازه ی عشق توام من
به پايانم نبر از نو بيآغاز

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:22 | |

دل خزان زده ام باغ ارغوان شده است

دل خزان زده ام باغ ارغوان شده است

بهشت خاطر فرسوده ام جوان شده است

همای بخت به گرد سرم کند پرواز

زلال شوق به رگ های جان روان شده است

پس از چه مایه صبوری سکوت تنهایی

دوباره بلبل طبعم ترانه خوان شده است

مگر که دوست به فریاد دادخواه رسید

که این خموش ز سر تا به پا زبان شده است

دوباره چشمه ی لبخند او فروزان است

تنم ز گرمی این افتاب جان شده است

چه روی داده مگر؟بانگ برزدم گفتم

مگر که ان مه بی مهر مهربان شده است؟

با شادی جان و دل و دیده یک صدا گفتند

دوباره عشق در این خانه میهمان شده است

دوستت دارم

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:21 | |

چندروزه که دلم میگه

چندروزه که دلم میگه                  عاشق تو شدم دیگه

فقط میترسم که بگی             خسته شدم از تو دیگه

حس میکنم که این روزا                   بدجوری عاشقت شدم

نه عادته نه یک هوس            برام شدی مثله نفس

من تو بهشتم و تو فرشتمی               تو مال منی و تو گل منی

اگه دنیارم بدن بجای تو          فقط تویی که تو سرنوشتمی

دنیا رو گشتم تا رسیدم به تو            فرق میکنه واسه من چشمای تو

اره دوست دارم من تا پای جون       هرچی بخوای میدم تو پیشم بمون

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:19 | |

خاطره بهترین

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:18 | |

هرگزبه كسي نگاه نكن قصد دروغ گفتن داري

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:16 | |

سلام ای بی وفا ای بی ترحم

سلام ای بی وفا ای بی ترحم

سلام ای خنجرای حرف مردم

سلام ای آشنا با رنگ خونم

سلام ای دشمن زیبای جونم

نمی خوام حالتو حتی بدونم

تعجب می کنی آره همونم

همونی که زمونی قلبشو باخت

همون که از تو یک بت. یک خدا ساخت

همونی که برات هر لحظه می مرد

که ذکر نامتو بی جون نمی برد

همون که دست تو مهر لباش بود

اگه زانو نمی زد غم باهاش بود

خیال کردی همیشه زیر پاتم؟

با این نامردیات بازم باهاتم؟

گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟

چیه توهین به ذات محترم شد

دیگه کوتاه کنم با یک خدافظ

که  عشق ما رسید به سد هرگز

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:9 | |

به تو نرسیدم،

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره

هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود

و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم...

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:6 | |

ای کسی

 ای کسی

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:3 | |

جز تو کی میتونه عزیز من باشه

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:1 | |

تابوت مرا در جای بلندی قرار دهید

تابوت مرا در جای بلندی قرار دهید

تا باد بوی مرا به سرزمین عاشقان ببرد ،

چشمان مرا باز بگذارید

تا همه بدانند که چشمان من در آرزوی دیدن گل باغ دلم چقدر حسرت کشیدند ،

دستان مرا از تابوت بیرون بگذارید

تا همه بدانند که دستان من به معبود خویش نرسیده ،

روی مرا با پارچه ی سیاهی بپوشانید

تا همه بدانند که روزهای من در سیاهی گذشته است ،

و روی قبر من یک تکه یخ بگذارید  تا وقتی آب می شود

احساس کنم که معبودم دارد برایم اشک می ریزد.

[+] نوشته شده توسط حجت در 11:0 | |

گاهگاهی ایست که منئ در قفس تنگ خیال

گاهگاهی ایست که منئ در قفس تنگ خیال

بی هوا با سبد پر ز زوال

در نزاعی سخت با فکر خراب

دل به دریا زده و باز به خود می گویم

عاشقم

عاشق لطف و غضبش

عاشقم

عاشق مهر و ستمش

عاشقم

عاشق هر چیز که باز

در تو هست و دل من را به نیاز

می کشد تا من و دل در شب راز

در طی لحظه ای از خواب دراز

عشق را

عشق تو این جام مذاب

که دگر هیچ ندارد بر من جز زعذاب

از میان بر دارد

ولی افسوس که من هیچ ندارم میلی

که از این عشق که هست حاصل این بی فکری

رخت بر بندم و عشق از تو گدایی نکنم

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:59 | |

گاهگاهی که دلم میگیرد

گاهگاهی که دلم میگیرد

پیش خود میگویم

انکه جانم را سوخت

یاد می اورد زین بنده هنوز

سخت جانی را بین

که نمردست از هجر

مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد

گفتم از هجر تو من خواهم مرد

چون نمردم هستم

پیش چشمان تو شرمنده هنوز

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:58 | |

اواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

اواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

ای داد کس به داغ دل باغ دل نداد

ای وای های های عزا در گلو شکست

بادا مباد گشت و مبادا به باد رفت

ایا ز یاد رفت و چرا در گلو شکست

ان روز های خوب که دیدیم خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:57 | |

چه در دل ِ من

چه در دل ِ من

چه در سر ِ تو

من از تو رسیدم به باور ِ تو

تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو

به خاطر تو

به گریه نشستم

بگو چه کنم ...

با تو ، شوری در جان

بی تو ، جانی ویران

از این ، زخم ِ پنهان

می میرم ...

نامت در من باران

یادت در دل طوفان

با تو ، امشب پایان

می گیرم ... 

نه بی تو سکوت

نه بی تو سخن

به یاد ِ تو بودم

به یاد ِ تو من

ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن

ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،

بگو چه کنم

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:54 | |

...برای عاشقی عشقمو دادم.

...برای عاشقی عشقمو دادم.

...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.

...ولی جای تمومه اون همه عشق.

...واسم موندش فقط.بغض شبونه.

...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.

...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .

...با این که دلم رو همه شکستن .

...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.

...میخونم با خودم دیگه بریدم

..دیگه به اخر جاده رسیدم.

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:52 | |

من میدونم دیگه نیستی تو به یادم..

من میدونم دیگه نیستی تو به یادم..

به خدا دیگه طاقته دوریتو ندارم..

دله من دله تو.دله من داره بی تو میمیره..

چشمه من چشمه تو ببین اشکام داره میریزه..

عشق من عشقه تو واسه عشقه ما فرشته هم دعا کرد..

دسته من دسته تو دسته تقدیر مارو جدا کرد..

خیلی زود رفتیو نموندی تو پیشم..

هیچوقت بهت نگفتم من بی تو هیچم..

تورو از اولم رو قلبه من نوشتن که ترکم نکن بمون فرشتم..

که نمیدونم چی میشه بی تو فردام..

قلبه کوچیکم داره میگه بی تو تنهام..

اره از اسمونه دلم داره غم میباره..

چرا نمیفهمی این دختر دردی داره..

چرا داری میزنی تو تیر به عشقم ..

ابرای اسمونو دید تیره چشمم..

حالا که میخوای منو ترکم کنی کاش میتونستی یه لحظه صبرم کنی..

که سردو تاره اره بی تو قلبم..

غزاله میباره خب بی تو هردم..

که اسیره دل شدم من توی غربت..

ولی حتی حرفی نذاشتی برا صحبت.. :( :( :(

اون چشمای توِیه همه دنیایه من..من عاشقانه تورو میخوام رویای من

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:50 | |

انگار دستام سرده سردن..انگار چشمام شبه تارن..

انگار دستام سرده سردن..انگار چشمام شبه تارن..

اسمون سیاه ابره پاره پاره شر شره بارون داره میباره..

حالا رفتیو من تنهاترین عاشقم رو زمین..تنها خاطراتم تو بودی فقط همین ....

گفتی برو تنها بمون با غصه ها همراه بمون..

دیگه نمیتونم خسته ی خستم برس به دردم قلبم شکستس..

داره چشمام ابره بارون رو گونه هام شده روون..ر

فتیو رفتی تنها میمونم تا اخر عمر واست میخونم..

حالا رفتیو من تنهاترین عاشقم رو زمین..تنها خاطراتم تو بودی فقط همین

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:49 | |

گل رز

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:47 | |

خودت خواستی که من مجبور باشم

خودت خواستی که من مجبور باشم

برم جایی که از تو دور باشم

تو پای منو از قلبت بُریدی

خودت خواستی که من اینجور باشم

خودت خواستی که احساسم بشه سرد

خودت خواستی نمیشه کاری ام کرد

می دیدم دارم از چشمات می افتم

مدارا کردم و چیزی نگفتم

برام بودنِ تو بازی نبود و

به این بازی دلم راضی نبود و

از اول آخرش رو می دونستم

تو تونستی ولی من نتونستم

برات بودنِ من کافی نبود و

حقیقت اینکه می بافی نبود و

دارم دق می کنم از درد دوری

می خوام مثل تو شم، اما چه جوری؟

[+] نوشته شده توسط حجت در 10:45 | |