نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





میگن

                    میگن عاشقا عشقشونو زیبا میبینند

                 این دفعه که دیدمت خیلی زیبا شده بودی

      نمیدونم تو هر دفعه داری زیباتر میشی یا من عاشقتر!!!!!!

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:41 | |







دوستیه

دوستیه ساده ی ما غیر معمولی شد     

نمیدونم اون روز تو وجودم چی شد

نمیدونم چی شد که وجودم لرزید      

دل من این حس رو از تو زودتر فهمید

تو که باشی پیشم دیگه چی کم دارم            

چه دلیلی داره از تو دست بردارم

بین ما کی بیشتر عاشقه من یا تو        

هر چی شد از حالا همه چیزش با تو

دیگه دست من نیست بستگی داره به تو

بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری 

بستگی داره که تو تاچه روزی بتونی عاشقه من بمونی منو تنها نذاری

دست من نبود اگه اینجوری پیش اومد   

میدونستم خوبی ولی نه تا این حد

انگاری صد ساله که تورو میشناسم      

واسه اینه انقدر روی تو حساسم من احساساتی به تو عادت  کردم

هر جا باشم آخر به تو برمیگردم

دیگه دست من نیست بستگی داره به تو....... 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 13:40 | |







من بودم تو

من بودم
تو
و یک عالمه حرف...
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد...


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:7 | |







سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه می کنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
بهار همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:53 | |







از وقتی رفتی مهربون

از وقتی رفتی مهربون

دلتنگتم تو خونمون

می خوام بگم قصمون و

تاکه بفهمن همگون

تاکه می خواستم ببرم

از یاده خود روزهایمون

یه حرفه تازه میومد

توذهنه اشفته ی من

دلمو تیکه پاره کن امانگو میخوام

برم نگو بیابیا بیاکه زود میخوام برم

گل قشنگو ناز من ستاره ی شبای

من میخوام بگم تموم شده قصه ی

ناتموم من

دیگه هیچ حسی ندارم تاکه کنارت بمونم

بمونم وباز بخونم شعر بگم وشعر بخونم

تو عشقه اولین من توعشقه اخرین من

تو چی کردی بااین دلم این دل بی پناه من 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:18 | |







فاصله افتاد بینمون

فاصله افتاد بینمون

از آسمون تا به زمین

عشقم کجاست پیش کیه؟

ستاره ها بهم بگین

بهم بگین نبودنم

سخته واسش یا آسونه؟

یا اینکه اصلا می دونه؟

الان تو آسمونه؟

ستاره ها تو زندگیم

فقط اونه رویای من

مواظب عشقم باشین

یه وقت نشه دلتنگ من

نبودنش سخته ولی

بهش بگید منم خوبم

بگید که من زندگیمو

با یاد اون میگذرونم

کاشکی می شد منم باشم

کنار اون تو آسمون

رو شونه هاش سر بزارم

بگم بازم واسم بخون

بخون از اون روزی که

عشق جدایی انداخت بینمون

از سوز دل بخون که عشق

برگردونه رویاهامون

ای عشق بی رحم الهی

از رو زمین برداشته شی

پیش دل هر عاشقی

الهی خوار و رسوا شی

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:11 | |







گاهي وقتها

گاهي وقتها چقدر ساده عروسک مي شويم 
                               نه لبخند مي زنيم نه شکايت مي کنيم 
                                     فقط احمقانه سکوت مي کنيم


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:56 | |







نمیدانم چرا رفتی؟

نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا كردم
و تو بی آنكه فكر غربت چشمان من باشی
نمیدانم كجا؟تا كی؟برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یك قلب دریایی ترك برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاكستری گم شد
و گنجشكی كه هر روز از كنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار كسی حس كرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم
مرد
كسی حس كرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی كرد
كسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنكه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته

نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا كردم
و تو بی آنكه فكر غربت چشمان من باشی
نمیدانم كجا؟تا كی؟برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یك قلب دریایی ترك برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاكستری گم شد
و گنجشكی كه هر روز از كنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار كسی حس كرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم
مرد
كسی حس كرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی كرد
كسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنكه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد!
ببین كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
كسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
و من در حالتی ما بین اشك و حسرت و تردید
كنار انتظاری كه بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یك دل
میان غصه ایی از جنس بغض كوچك یك ابر
نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم

ی چشمان زیبای توام برگرد!
ببین كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
كسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
و من در حالتی ما بین اشك و حسرت و تردید
كنار انتظاری كه بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یك دل
میان غصه ایی از جنس بغض كوچك یك ابر
نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم

احساس


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:54 | |







بگو چگونه

یاد گرفتم که...

بگو چگونه از تو یاد کنم وقتی یادگاری از تو ندارم ، بگو

چگونه صورتت را به تصویر بکشم وقتی سیاهی غم آن را پوشانده

، دفتر خاطراتم را چگونه بگشایم و از یاد و خاطراتت بنویسم

. وقتی همه چیز را با تلخی آغاز کرده ام همه گذشته ام چیزی

جز درد و غم نیست و آینده ام که هنوز نیامده...


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:51 | |







تقدیم به چشمانی

تقدیم به چشمانی که در راه ماندند و قلب هایی که آن ها را راندند تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهد هایی که کسی آن ها را نبست

njc53z2ds7kfh9zghmdb.jpg


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:48 | |







من نشانی از تو ندارم
اما نشانی ام را برای تو می نویسم
در عصرهای انتظار به حوالی بی كسی قدم بگذار
خیابان غربت را پیدا كن و
وارد كوچه پس كوچه های تنهایی شو
كلبه غریبی ام را پیدا كن
كنار بید مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهای رنگی ام
در كلبه را باز كن
به سراغ بغض خیس پنجره برو
حریر غمش را كنار بزن
مرا خواهی دید....
با بغضی كویری كه غرق عصاره انتظار است
نشسته ام پشت دیوار در
دهایم.....

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:35 | |







کاش رویاهایمان

کاش رویاهایمان یک روز حقیقت می شدند

تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند

سادگی مهر و وفا قانون انسان بودن است

کاش قانون هایمان یک دم رعایت می شدند

گاهی از غم میشود ویران دلم

کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند.

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:34 | |







سلام

سلام به محبتی که رفت بدون اینکه با خریدارش خداحافظی کند سلام به مهری که به انتقادهای تند کینه حاشیه های باریک بی کسی را به جاده شلوغ ترجیح دادسلام به تمام دوریهاو به تمام منتظران دلبستگی.سلام به تمام بیخبران عالم وسلام به انسانهایی که با یک نگاه دل میبندند و با  یک حرف دل میکنند.وقتی از کوچه آرزوها میگذشتم عطر و بوی غم ها بر دلم نشست و به یاد گذشته ها اشک ریختم عطر و بوی غم واندوه گذشته در کوچه باغ عشق طنین انداز بود وآسمان گذشته هنوز میگریدو انگار موجی از غم گلویش را گرفته و تمام گذشته در تاریکی فرو رفته و من در این تاریکی فقط  اورا می  جویم

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 18:24 | |







همیشه

همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، همیشه دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، همیشه چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ، همیشه احساسی بود که مرا درک میکرد
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
شاید اگر مثل همیشه فکر کنم ، هیچگاه نخواهم توانست فراموشت کنم
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد
آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!
آری عشق های این زمانه همین است ، زود می آید و زود میگذرد
تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم
همیشه کسی بود که به درد دلهایم گوش میکرد ، همیشه کسی بود که اشکهایم را از گونه هایم پاک میکرد ، اینک من مانده ام و تنهایی ، ای یار بی وفای من کجایی ؟
یادی از من نمیکنی ، بی وفاتر از بی وفایی ، بی احساستر از تنهایی
دیگر نمیخواهم همیشه مثل گذشته باشم ، میخواهم آزاد باشم ، میخواهم دائما پیش خودم بگویم که تا به حال کسی مثل تو را در قلبم نداشتم!

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 18:24 | |







عزیز دلم تویی

عزیز دلم تویی ، مهربانم ، همه هستی ام تویی !

عشق من تویی ، گل من ، همه زندگی ام تویی !

تویی زیباترین گل در  میان تمام گل ها در گلستان باغ زندگی

تویی درخشان ترین ستاره در میان تمام کهکشان ها در آسمان زندگی

همدم من تویی ، بهترینم ، شیرینی لحظه هایم تویی !

همنفسم تویی ، زیباترینم ، فرشته قلبم تویی !

تویی لایق یک قلب بی ریا مثل قلب پاکت ...

تویی سرچشمه همه خوبی ها مثل قلبت که مانند دریایی است پر از محبت و مهربانی !

همسفرمن تویی ، ای همیشه ماندنی ، آرزوی همیشه من تویی !

همزبان من تویی ، ای تو که با درد دلهای عاشقانه ات مرا به رویاها میبری !

همسفر با من بمان ، تنها نگذار مرا !

اسیر کن مرا در قلبت ، هیچگاه رها نکن مرا !

همسفر مرا دوست داشته باش ، عاشقم کن ، در حسرت عشقت نگذار مرا !

عزیز دلم تویی ، فدای قلب مهربانت ، همه هستی ام تویی !

همسفر ، همنفست دلش همیشه با تو است ، همنفس ، همسفرت تا آخر راه زندگی

با تو است !

ای همیشه یارم تویی عشق ماندگارم ...

عزیز دلم تویی ، گل من ، همه زندگی ام تویی !

همیشه کنارتم عزیز دلم

پوستر عاشقانه

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:30 | |







چشاتو وا نکن

چشاتو وا نکن  اينجا ،  هيچ چي ديدن نداره

صدای  ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره

توي آسموني که کرکسا پرواز مي‌کنن

ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره

دستاي نجيب ِ باغچه ، خيلي وقته خاليه

از تو گلدون ، گلاي کاغذي چيدن نداره

بذا باد بياد ، تموم ِ دنيا زير و رو بشه

قلباي آهني که ، ديگه تپيدن نداره

خيلي وقته ، قصه ی اسب ِ سفيد ، کهنه شده

وقتي که آخر ِ جاده‌ها رسيدن نداره

نقض ِ قانون ِ آدم‌بزرگا جـُرمه ، عزيزم

چشاتو وا نکن ، اينجا هيچ چي ديدن نداره


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:7 | |







وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

وقتش رسیده  حال و هوایم عوض شود

با  سار  ِ پشت پنجره  جایم عوض شود

هی کار دست من بدهد   چشم های تو

هی  توبه بشکنم  و  خدایم  عوض شود

با بیت های  سر زده  از سمت ِ ناگهان

حس  می کنم  که قافیه هایم عوض شود

جای تمام  گریه ،  غزل های ناگــــــزیر

با قاه قاه ِ خنده ی بی غم    عوض شود

سهراب ِ شعرهای من   از دست می رود

حتی اگر عقیده ی  رستم عوض شود

قدری کلافه ام    و هوس کرده ام  که باز

در بیت های بعد ،  ردیفم عوض شود

حـوّای جا گرفته  در این  فکر رنج ِ تلخ

انگــار  هیچ وقـت  به آدم  نـمی رسد

تن  داده ام  به این که بسوزم در آتشت

حالا  بهشت هم  به  جهنم  نمی رسد

با این ردیف و قافیه  بهتر  نمی شوم !

وقتش رسیده  حال وهوایم  عوض شود

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:6 | |







من همان شبان ِ عاشقم

من همان شبان ِ عاشقم

سینه چاک و ساکت و غریب

بی تکلّف و رها

در خراب ِ دشتهای دور

ساده و صبور

یک سبد ستاره چیده ام برای تو

یک سبد ستاره

کوزه ای پُر آب

دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب

یک رَدا برای شانه های مهربان تو!

در شبان ِ سرد

چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو

در هجوم درد...

من همان بلال ِ الکنم ،  در تلفظ ِ تو ناتوان

وای از این عتاب! آه....

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:5 | |







در من ترانه های قشنگی نشسته اند

در من ترانه های قشنگی نشسته اند

انگار از نشستن  ِ بیهوده  خسته اند

انگا ر سالهای  زیادی ست  بی جهت

امید  خود  به این دل ِ دیوانه  بسته اند

ازشور و مستی  ِ پدران ِ  گذ شته مان

حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...

من باز گیج می شوم از موج واژه ها

این بغضهای تازه که در من شکسته اند

من گیج گیج گیج ،  تورا  شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:3 | |







هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم

هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم

شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم

هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم

شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را

کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...

هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم

زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود

گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟

آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی

زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی

مـکـتــوب ِ یــار ؛

نـیـاورده ســت ؟

.....

هــی پشـت ِ پـنجــره می آیم

هـی پـشـت ِ پنجــره می آیـــم ...

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:2 | |







ای آنکه زنده

ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من

بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:1 | |







تو می رسی

تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری

شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -

هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری

بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند

مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری

همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید

ببین چه مرهم  شیرینیست  برای سختی و دشواری!!

کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی

رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...

چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:0 | |







چشمانم را باز کردم

چشمانم را باز کردم و تو را دیدم ، عاشقت شدم .
اما تا یک لحظه چشمهایم را بستم دیگر تو را ندیدم.
دیگر به شکستن عادت کرده ام ، آنقدر سوخته ام که خاکستر شده ام.
آنقدر بی وفایی دیده ام که خودم نیز بی وفا شده ام.
آنقدر اشک ریخته ام که دیگر همه جا را خیس میبینم ، آنقدر لحظه های زندگی را با غم و غصه سپری کرده ام که برای همیشه همنشین غمها شده ام.
نمیدانستم فاصله بین عاشق شدنم و یک لحظه بستن چشمهایم ، جداییست.
نمیدانستم سهم همه ما عاشقان بی وفاییست، پایان این راه یک جاده خاکیست.
کاش هیچگاه تو را نمیدیدم، کاش هیچگاه عهد عشق را با تو نمیبستم.
بشکند قلبم که عاشق شد ، بسوزد احساسم که در راه تو فدا شد.
حال و هوای دلم مثل خزان است ، این حال ، درد همه عاشقان است.
فصل های دلم بی بهار است ، در حسرت شکفتن غنچه محبت نشسته ام ، این انتظار بی پایان است.
چشمانم را باز کردم و عاشقت شدم، یک لحظه چشمانم بستم و دیدم تو رفته ای.
مرا تنها گذاشته ای و بار سفر را بسته ای .
تو که عاشقم نبودی ، پس چرا گفتی عاشقی، تو که دوستم نداشتی ، پس چرا به پای من نشستی، تو که میگفتی همیشه با منی ، پس چرا مرا تنها گذاشتی
.

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:59 | |







گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:58 | |







عشق من برگرد به من

عشق من برگرد به من

عشق من برگرد به من ، به آغوشم که بی تو من یه عُمره خاموشم

بی تو بی تردید چشم از دنیـــــــا می پوشم

نه ، از مرگ هرگز نمی ترسم ، ترس من از زندگی بی توست

ای نفس در این قفس برس به دادم که بشکنه سکوت فریادم

ای عشق بمون گرچه با تو اسیرم ؛ آزادم

با تو از عشق مُردن چه آسونه ، بی تو تنها دنیا یه زندونه

با تو شدم حتی تو کنج خونه

چشم من با من مدارا کن ، با گریه اشکم رو دریا کنم

عشق من برگرد به من ، برس به دادم که تا ابد نمیری از یادم

چرا مثل اشکی از چشم تو افتادم ؟

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 7:23 | |



صفحه قبل 1 ... 57 58 59 60 61 ... 112 صفحه بعد