نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دوباره آسمان این دل ابری شده

دوباره آسمان این دل ابری شده

دوباره این چشمهای خسته بارانی شده

دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم

میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند

در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا

دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند

خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود

خیلی دلم گرفته است...

مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است.

دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ،

مثل لحظه شکستن یک قلب تنها

دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه میگیرد.به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته

یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده

خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است

تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است

دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است

آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است

قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است

هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست

میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم

دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:16 | |







خدا جون میشه

 

 

کارت پستال درخواستی طراحان

 

خدا جون میشه  تو امشب منو تو بغلت بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری.

خدا جون میگن تو خوبی مثل مادر می مونی

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن.

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟

خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته.

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره.

اون می خواد که من نباشم باشه اشکالی نداره.

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه ی یه ساعت

خدا جون میشه  تو امشب منو تو بغلت بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:1 | |







حالمان بد

حالمان بد نیست غم کم می خوریم 
کم که نه هر روز کم کم می خوریم 
آب میخواهم سرابم می دهند 
عشق می ورزم عذابم می دهند 
خود نمی دانم چرا رفتم به خواب 
از چه بیدارم نکردی آفتاب 
خنجری بر قلب بیدارم زدند 
بیگناهی بودم و دارم زدند 
رشنه نا مرد بر پشتم نشت 
از غم نامردیش پشتم شکست 
سنگ را بستند و سگ آزاد شد 
یک شبه بیداد آمد داد شد 
عشق آمد تیشه زد بر ریشه ام 
تیشه زد بر ریشه ای اندیشه ام 
عشق گر این است مرتد میشوم 
خوب گر این است من بد میشوم 
بس کن ای دل نابسامانی بس است 
کافرم دیگر مسلمانی بس است 
بعد از این با بی کسی خو می کنم 
هر چه در دل داشتم رو می کنم 
نیستم از مردم قبله پرست 
بت پرستم بت پرستم بت پرست 
بت پرستان بت پرستی کار ماست 
چشم مستی تحفه ی بازار ماست 
درد می بارد چو لب تر می کنم 
طالعم شوم است باور می کنم 
من که با دریا تلاطم کرده ام 
راه دریا را چرا گم کرده ام 
قفل غم بر درب سلولم نزن 
من خودم خوش باورم گولم نزن 
روزگارت باز شیرین شاد باش 
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش 
آه در شهر شما یاری نبود 
قصه هایم را خریداری نبود 
وای رسم شهرتان بیداد بود 
شهرتان از خون ما آباد بود 
از در و دیوارتان خون می چکد 
خون من فرهاد عاشق می چکد 
آسمان خالی شد از فریادتان 
بیستون در حسرت فریادتان 
کوه کندن گر نباشد پیشه ام 
بویی از فرهاد دارد ریشه ام 
هیچ کس درد مرا درک نکرد 
ناله ی سرد مرا درک نکرد 
شب پاییزی این شهر غریب 
روح شبگرد مرا درک نکرد 
ذهن آیینه رویایی دوست 
چهره زرد مرا درک نکرد 
درک نکرد درک نکرد درک نکرد 
ما زیاران چشم یاری داشتیم 
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم 
با بی خبر مگویید اسرار عشق و مستی 
تا بی خبر بمیرد غافل ز خود پرستی

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:52 | |







وقتی

وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد 
وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند 
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد 
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است 
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند 
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید 
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد 
زمان از شما قدرتمندتر است 
پس خوب باشیم و خوبی کن

یم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد

کارت پستال درخواستی طراحان

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:29 | |







یه چیزی بگو بلکه اروم بگیرم

 جوابم نکن مردم از ناامیدی 
شاید عاشقم شی خدا رو چه دیدی 
خیال کن جواب منو دادی اما 
عزیزم جواب خدا رو چی میدی 
همینجوری اشکام سرازیر میشن 
دیگه از خودم اختیاری ندارم 
من از عشق چیزی نمیخام بجز تو 
ولی ازتو هیچ انتظاری ندارم 
صبوریم کمه بی قراریم زیاده 
چقدر بی قرارم منه صاف وساده 
عزیزم چقدر سخته دل کندن از تو 
عزیزم چقدر تلخه کام من از تو 
نذار زندگیم راحت از هم بپاشه 
جوابم نکن مردم از بی جوابی 
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم 
بخابم بیا پیش از اینکه بخوابی 
شب از نیمه های زمستون گذشته 
بخوابم بیا پیش از اینکه بمیرم 
اگه پا به خوابم گذاشتی عزیزم 
یه چیزی بگو بلکه اروم بگیرم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:27 | |







لیلی قصه ا...............

لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد 

لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود 

خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد

لیلی! قصه ات را عوض کن

لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت

تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود

خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد 

لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست

لیلی ! زندگی کن

اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد

چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد

چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند

چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد

چه کسی پیراهن عشق را بدوزد

لیلی قصه ات را دوباره بنویس

لیلی به قصه اش بازگشت

این بار اما نه به قصد مردن

که به قصد زندگی

و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:13 | |







رفتن تو براي دلم چه غريب بود

کارت پستال درخواستی طراحان


 

رفتن تو براي دلم چه غريب بود

 

 

اينکه دگر مرا دوست نداشتي عجيب بود

 

 

تو که پيوند داده بودي دل مرا با عشق

 

 

چشم هايت براي درد دلم چون طبيب بود

 

 

تو که با نگاه هاي من حرف مي زدي

 

 

باورم نمي شود که نگاهت فريب بود

 

 

اولش شرم از تماشاي من داشتي جنس و رنگ نگاهت نجيب بود

 

 

رفتي و با غمت ماندم و رودي از اشک

 

 

چشم من ديگر از ديدنت بي نصيب بود

 

 

باورم نمي شود من تو را با کسي ديدم آنروز

 

 

آه خداي من چه کنم او رقيب بود

 

 

چشم هاي زارو حال بيمارم از نديدنت

 

 

مثل فصل خزان يک درخت سيب بود

 

 

مي پذيرم کسي ديگري را تو مي خواهي

قهر تو چون کشیدن دلم به صلیب بود


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:11 | |







ای که

 

 

ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی

دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!

 

از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست

نیمه جانی است درین فاصله قربان شما

 

کجایی ای رفیق نیمه راهم

 

که من در چاه شبهای سیاهم

 

نمی بخشد کسی جز غم پناهم

 

نه تنها از تو نالم کز خدا هم

درسکوت دادگاه سرنوشت

عشق برما حکم سنگینی نوشت

 

گفته شد دل داده ها از هم جدا

 

وای بر این حکم و این قانون زشت

 

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

 

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

 

شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر

 

مهربانی حاکم کل مناطق می شود

 

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟

 

من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟

 

ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد

 

با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

 

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب 

 

 تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه 

                        چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

 

با اشکتمام کوچه را تر کردم  

 

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم

 

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته 

 

شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته 

 

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

 

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

 

آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد

 

کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد

 

یا نمی داد به تو این همه زیبایی را


یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد

 

کارت پستال درخواستی طراحان

 

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:7 | |







سکوت کن دلم اینجا سکوت اجباریست

سکوت کن دلم اینجا سکوت اجباریست

اگر چه حرف و غزل از نگاهمان جاریست

همیشه عشق برایم سکوت و ابهام است

شبیه دیدن تو بین خواب و بیداریست

دلم شکست تا خدا و آه ای مردم

چقدر طعنه و زخم زبانتان کاریست

سکوت کن دلم اینجا سکوت اجباریست

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:3 | |







....؟شما

 


دلم برای خودم سوخت

 


؛وقتی صدایم کردی

 

شما


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:38 | |







همه شهرو

همه شهرو به هم میزدم اما چقدر پیش تو بی اراده بودم
درست وقتی بلند کردی از جات که از چشم همه افتاده بودم
نبودی مرد این بازی نبودم از این حسی که بین ماست میگم
گمونم این تمام عشق باشه نمیپرسی ولی من راست میگم
خدا... تو می بخشی همه دیروز منو تو میدونی حال هر روز منو
تو می بخشی همه دیروز منو تو میدونی حال هر روز منو
ولی از تو بعیده از تویی که خدا رو واسه من تعریف کردی
سر چی با خودت بهم زدی که دوتامونو بلاتکلیف کردی
یه وقتا باعث آشفتگیمی یه وقتا از تو آرامش میگرم
به حدی بستگی دارم بهت که عذابم میدی و از رو نمیری
فقط باید صدا کنیم کسی رو که دستش بازه میتونه ببخشه
خدا خاصیت دستاش اینه که بی اندازه میتونه ببخشه
تو می بخشی همه دیروز منو تو میدونی حال هر روز منو


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:36 | |







کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه حالت چطوره

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه حالت چطوره

و تو جواب میدی خوبم

کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه:
میدونم خوب نیستی

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:41 | |







آنقدر زمین خورده ام که بدانم


 

آنقدر زمین خورده ام که بدانم

 

 

 

برای برخاستن

 

 

نه دستی از برون

 

که همتی از درون

لازم است

حالا اما...

نمی خواهم برخیزم

در سیاهی این شب بی ماه

می خواهم اندکی بیاسایم

فردا

فردا

برمی خیزم

وقتی که فهمیده باشم چرا

زمین خورده ام...

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:22 | |







روزی خیانت به عشق

روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام

عشق پاسخی نداد

خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد

ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی نمی دهی؟
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر بار شکست برایت
سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای

خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای
من به خیانت وا داشته ام ؟
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

........... چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 12:9 | |







یه احساسی به تو دارم

یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم

یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی

 

تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم

مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
تو از
دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟

نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم
که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم

خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی

یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم
یه کم این حسّو
باور کن که بی وقفه دوست دارم

یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من

www.iranfars.ir گروه ایران فارس


[+] نوشته شده توسط حجت در 23:0 | |







اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی


اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

 

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

 

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ،

 

حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

 

اگر بدانی چقدر عاشقت هستم به این عشق شک میکنی،

 

شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !

 

اما باور کن ، چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،

 

این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین

 

درون غوغای عشق گم شده ام ، گمشده ای هستم که

 

تنها تو را میبینم ،و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی

 

نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ، ردپای مرا ببین که به کجا میروم!

 

میروم همان جایی که تو خواهی آمد ، مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،

 

شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ، تو را می بوسم و نوازش میکنم ،

 

تا تصویر عشق زیباتر شود ، تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود

 

 

ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،

 

ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم

 

ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!

 

شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ، شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،

 

اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است

 

همیشه در کنارت میمانم ، با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،

 

میدانم تو نیز همیشه با من میمانی، تو جایگاه واقعی خودت را میدانی

 

گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،

 

اما قلبم تا ابد مال تو است ، بمان و مرا یاری کن ،

 

دلم را از هر چه غم در این دنیاست خالی کن

اگر بدانی جایگاهت کجاست، به آن اندازه که برایت میمیرم ، عاشقم میمانی


[+] نوشته شده توسط حجت در 20:25 | |







ز من رمیده ای و من ساده دل هنوز


ز من رمیده ای و من ساده دل هنوز  

 

 

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم  

 

 

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این  

 

 

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید  

 

 

دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنم  

 

 

دیگر چگونه مستی یک بوسه تورا  

 

دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 19:42 | |







چطور بگم

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفتهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comزندگی می بخشه؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comای تنهاترین ستاره زندگی منبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comپشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 16:3 | |







من فقط عاشق اینم


[+] نوشته شده توسط حجت در 15:53 | |







خداحافظ

خداحافظ سکوت خسته ی باران خداحافظ.....خداحافظ به رسم خوب دلداران خداحافظ

خداحافظ زمانی که برایم آرزو بودی......خداحافظ زمانی که فقط در یاد او بودی

خداحافظ همین کافی و یک لبخند......هزاران قطره بر گونه و چشم و جاده و پیوند

خداحافظ فقط یک بار برای رفتن جانم......برای مرگ چشمانم برای عشق و ایمانم

خداحافظ و یک واژه و یک رفتن.....و یک خنده و یک آرامش و مردن

خداحافظ تمام قصه ها آرام میمیرد.....و باران تا ابد چشمان من را سلطه میگیرد

خداحافظ که انگار آخر قصه است.....و پایان پر از رازش غم و غصه است

خداحافظ کلاغ قصه ی ما هم نرفت خونه.....کلاغ عاشق تنها غم دنیا رو میدونه

خدا حافظ کمی غمگین تر از رگبار.....خداحافظ به امید دوباره خنده و دیدار

خداحافظ کمی زوده.........نرو حالا.....خداحافظ از این لحظه منم اینجا تک و تنها

خداحافظ ولی یادت نره نامرد .....برای دوری ما آسمون با خود دعا می کرد

خداحافظ جدا از هم خداحافظ...........خداحافظ فقط یک کم خداحافظ

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:9 | |







فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی

 

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی  

 

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی  

 

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی   

 

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی  

 

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور  

 

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی  

 

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید  

 

اشکهایم را همه دیدند  

 

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم  

 

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا 

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است  

 

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم   

 

 

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم   

 

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست  

 

 

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم

 

 

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:6 | |







دارم از تو می نویسم

دارم از تو می نویسم که نگی چه بی وفا بود  نگی با این همه خوبی شبیه ادم بدا بود

دارم از تو می نویسم که شاید یکی بخونه   تا با خوندن نوشتم دردمو یکی بدونه

دارم از تو می نویسم تا خیالم بشه راحت    همیشه یاد تو هستم موقع خواب دو سه ساعت

دارم از تو می نویسم از تویی که مهربونی    می دونی از چی می ترسم از همون که خوب می دونی

از همون که تو دنیا عاشقا دنبال اونن   اره تو خودت می دونی همه می رن نمی دونن

می دونی یعنی چی رفتن دل عاشق رو شکوندن    همه قول دادن بمونن اما هیچکدوم نموندن

من می خوام نوشته هامو غیر غم هیچکی نخونه   دوست دارم چشمهای نازت منو از خودش بدونه

اخرین حرفمو میگم که شاید چیزی عوض بشه   اونی که مست چشاته یه روزی واست نفس شه

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.Bahar-20.com


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:5 | |







خدا مارو برای هم نمیخواست

خدا مارو برای هم نمیخواست فقط میخواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما مال مانیست فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ماباخبر بود خودش ماروبرای

هم نمیخواست خودت دیدی دعامون بی اثربود چه سخته مال هم

باشیم وبی هم!میبینم میری ومیبینی میرم تو وقتی هستی امادوری از 

من... نه میشه زنده باشم نه بمیرم... نمیگم دلخور از تقدیرم... اما

تومیدونی چقدردلگیره این عشق... فقط چون دیر بایدمیرسیدیم داره

رودست ما میمیره این عشق...تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت

ما باخبربودخودش ماروبرای هم نمیخواست خودت دیدی دعامون بی

اثربودخدا مارو برای هم نمیخواست فقط میخواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما مال مانیست فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم


[+] نوشته شده توسط حجت در 22:3 | |







می دونم میری

می دونم میری یه روزی، یه روز از همین روزا

میگی دل خسته شده از تو و این بهونه ها

میگی طاقتم دیگه از دست تو تموم شده

میگم کو اون صبر ایوب ...؟؟ تو میگی تموم شده

میگم اما هنوزم دوست دارم به این کتاب

همون که ما می خوندیمو، فرشته می نوشتش ثواب

میگم اون همه شبا بیدار بودیم تا صبح با هم

توی محضر خدا عشق بازی می کردیم با هم

میشه که یادت بره جمله ی دوست دارمو

که می گفتم، که می گفتی، جز تو کسی ندارمو

میشه یه عمر خاطره یک شبه از ذهنت بره

دوست داری یاد انیس از خاطرت بیرون بره

دوست داری این دخترک تنها و آواره بشه

می خوای حتی یادشم برات یه خاطره نشه

دوست داری اون عشق پاک تموم بشه

یعنی دفتر خاطراتمون بسته بشه، مگه میشه

میگم آخه نمیشه، پس حرفا و قولا چی شد

اون جمله ی دوست دارم، اون عشق پاکمون چی شد

میگی این دنیای ما دنیای بی وفاییه
اون عشقی که موندنیه فقط عشق خداییه

میگم اما اینا همش بهونته، میخوای بری و نمونی

تقصیرو گردن میگیری، چون از عشقم پشیمونی

میگم فقط بگو که اون، اون غریبه ی بی وفا

چی داشت که من نداشتمو، منو شکستی بی صدا
میگی تو از همه سری، بحثم سر لیاقته

برو دنبال کسی که بدونی شایستته

میگم اما عزیزم قسم به شب بس که یه بار

اینقدر بهونه نیارو بگو چی بوده اصل کار

میگی باشه میگم ولی نرنجه لطفا خاطرت

یه جور باید کنار بیای با این عشقو با این دلت

میگی دیگه خسته شدم خیلی منو عذاب دادی

صبرم دیگه تموم شده، اینم دلی که بهم دادی

میگی همش ساکت بودم هیچی نمی گفتم بهت

دوست داشتم ... منم ...آره ... داشتم اما ... گفتم بهت

دارم میگم تا بدونی منم یه روز عاشق بودم

اما دیگه از دست تو، خسته شدم ... خسته شدم

میگی دل خسته شده از تو و این بهونه ها

میگم دیدی گفتم میری یه روزی از همین روزا

اینم همون روز که میگفتی محاله

                         دیدی چه آسون یادت رفت، منو با کلی خاطره

 

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:59 | |







امـــروز چند شنبه است؟

کارت پستال درخواستی طراحان

امـــروز چند شنبه است؟

چندم کدام مـــاه و چندم کدام ســال؟

امروز چند سال از من می گذرد و من چند ساله ام؟

چیـــزی به یاد نمی آورم

جز این که امــروز اکنون است

و اینجــا زمین است و من به دنیـــا آمدم

به رسم عـــادت:


تولدم مبارک

 


[+] نوشته شده توسط حجت در 21:45 | |



صفحه قبل 1 ... 21 22 23 24 25 ... 112 صفحه بعد