|
||
درخت بود و تو بودی و باد، سرگردان میان دفتر باران، مداد سرگردان تو را كشید و مرا آفتابگردانت میان حوصله گیج باد سرگردان همیشه اول هر قصه آن یكی كه نبود نه باد بود و نه تا بامداد سرگردان و آن یكی همه ی بود قصه بود و در او هزار و یك شب و صد شهرزاد سرگردان تمام قصه همین بود راست می گفتی : تو باد بودی و من در مباد سرگردان زمین تب زده، انسان عصر یخ بندان و من میان تب و انجماد سر گردان ستاره ها همه شومند و ماه خسته من میان یك شب بی اعتماد سر گردان مرا مراد تویی گرچه بر ضریح تو هست هزار آینه ی نا مراد سرگردان نماد نام تو بود و نماد ناله من هزار ناله در این یك نماد سر گردان ................................................ ................................................ درخت كوچك تنها به باد عاشق بود و باد بی سرو سامان و باد سر گردان * تمام قصه همین بود، راست می گفتی !
|
نظرات شما عزیزان: